«فرهنگ‌کشی کار همه‌ی حکومت‌های توتالیتر است.
آگاهی، تیری است بر چشم کور او و نیزه‌یی است بر دل کور او.» ــ (دکتر غلامحسین ساعدی)

 

لمپنیسم سیاسی در تاریخ ایران همیشه از آبشخور ارتجاع و اندیشه‌ی دیکتاتوری تغذیه کرده است.

سر نخ لمپنیسم سیاسی در ایران همیشه به دربارهای پادشاهی و بیت‌های ولایی ختم شده است.

لمپنیسم سیاسی همواره فرهنگ فاشیستی را برای بیان مواضعش تبلیغ می‌کند و با سلاح آن، به شکار روشنفکران اصیل می‌رود.

لمپنیسم سیاسی، نماد بن‌بست مطلق مجریان و پشتیبانان آن در مواجهه با آزادی، دموکراسی و دگراندیشی است.

تاریخ اخیر ایران جابه‌جا نشان از اشتراک عمل لمپن ـ پاسدار و لمپن ـ پهلوی داشته است.

یکی از جدیدترین رفتارهای لمپن ــ فاشیستی، اهانت شنیع یک سلطنت‌طلب پهلوی‌چی در روز ۳ دی ۱۴۰۳ به مزار غلامحسین ساعدی نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس نامی ایران است. خبر همین است، ولی مفهوم آن چیست؟

 

از قلم غلامحسین ساعدی، اندیشه‌یی ضد دیکتاتوری، ضد استثمار، ضد جهل و خرافات و به‌غایت ضد بی‌فرهنگی و توتالیتاریسم سیاسی و ایدئولوژیک برآمد. قلم او چراغی روشنگر را میان نسل زمانه‌ی خود و نسل‌های بعدی برافروخت.

آن که به این قلم، با شنیع‌ترین شکل توتالیتاریستی و روش فاشیستی توهین می‌کند، عنصری از بی‌فرهنگان بی‌مغز مدافع دیکتاتوری سلطنت ننگین پهلوی است. این کار با کارهای مشابه حزب‌اللهی‌ها و بسیجی‌های بی‌مغز علیه مزارهای شقایق‌های آزادی در ایران هیچ فرقی ندارد. از قضا چون در خارج کشور انجام شده، گویای پیوند بسیجی‌های پهلوی با بسیجی‌های ولایی است. این روش‌ها بار دیگر اثبات می‌کنند که حزب‌اللهی و شاه‌اللهی، متحد بالفعل علیه آزادی‌خواهان و دموکراسی‌خواهان و دگراندیشان هستند.‌

 

این عمل فاشیستی و انعکاس وسیع آن بر روی اینترنت، دقیقاً تأمین‌کننده‌ی مطامع و هدف اتاق فکر آخوندها برای منحرف نمودن صحنه‌ی سیاسی ایران از تمرکز بر مبارزه و سرنگونی آن است. همین سیاست منحرف کردن مسیر مبارزه با حاکمیت ملایان، در حین قیام ۱۴۰۱ توسط یک پادو تلویزیونی نظام آخوندی در خارج کشور با اعلام وکالت به رضا پهلوی صورت گرفت. فراخوان یک عنصر آخوندی، جماعتی بی‌شعور سیاسی را همراه نمود و آنان به قهقهه‌ی رضایت‌مند ولی فقیه و اتاق فکر نظامش، سوخت‌رسانی نمودند.

تجربیات سال‌های اخیر گواهی می‌دهند که مناسب‌ترین صفت‌ها برای سلطنت‌طلبان پهلوی‌خواه که بر روی اینترنت مشاهده شده‌اند، «بی‌مغزی مفرط»، «لمپن ــ فاشیست» و «بی‌فرهنگ» است. 

 

اهانت شنیع به مزار غلامحسین ساعدی، بلافاصله موجی گسترده از واکنش و محکومیت را در داخل و خارج ایران برانگیخت. عبارت‌های مشترک در بیانیه‌ها، یادداشت‌ها و مقاله‌های تحلیلی و در حساب‌های اینستاگرام، ایکس و تلگرام، دو وجه مشترک را بازتاب می‌دهند؛ یک وجه این‌که چنین رفتاری، ادامه‌ی تفکر و سیاست سرکوبگری در دوره‌ی پهلوی و پیوند آن با سرکوب‌گری‌های دوره‌ی ولایی ـ آخوندی است. وجه دیگر این‌که این اهانت از قضا شأن و جایگاه ساعدی را به‌عنوان یک نویسنده‌ی افشاگر چهره‌ی دیکتاتورها در بین اقشار مردم ایران در داخل و خارج کشور، بسا والاتر و محترم‌تر نمود.

   

از آن‌جا که این رفتارها خدمتگزاریِ مستقیم به اتاق فکر نظام آخوندها است، وظیفه و مسؤلیت ایرانیان جبهه‌ی نفی هرگونه دیکتاتوری که در عنوان نه شاه ــ نه شیخ تبلور می‌یابد، این است که ضمن افشای این رفتارهای فاشیستیِ لمپن ــ پاسدار ــ پهلوی، از تمرکز بر مبارزه با حاکمیت ملایان غافل نشوند و هرگونه کنش و رفتاری را در صحنه‌ی سیاسی و اجتماعی ایران، با این معیار بنگرند و بسنجند.

 

به‌جاست یک یادداشت پرمغز زنده‌یاد غلامحسین ساعدی در ترسیم وجوه شناخت «فرهنگ‌کشی» و «توتالیتاریسمٍ» مرتکب آن را به‌عنوان گرامی‌داشت خاطر محبوب و قلم شریف و جاودان او یادآور شویم:

«فرهنگ‌کشی کار همه‌ی حکومت‌های توتالیتر است. حکومت «توتالیتر» برای قدرت‌نمایی، برای تفریح خاطر یا تفنن این کار را نمی‌کند، برای بقای خویش برای تثبیت خویش چاره‌ای جز این ندارد. آگاهی، تیری است بر چشم کور او و نیزه‌ای است بر دل کور او. فرهنگ انسانی که مدام پویا و جست‌وجوگر است از ایستایی و سکون گریزان و بیزار است. ستون فقرات دوام هر نوع دیکتاتوری سکون و ایستایی فرهنگ است.»

 ۷ دی ۱۴۰۳

سعید عبداللهی