در متن یکی از سخنرانی‌های ماکسیم گورکی[رمان‌نویس شهیر روسیة در نیمة نخست قرن بیستم] می‌خوانیم: «همه‌چیز کار دست و مغز انسان است». 
همة چیزهایی که در قیام بزرگ مهر ۱۴۰۱ خلق شده است، کار آفرینندگان آن از ۴۳ سال پیش تا کنون است؛ آنان که راه و روش مبارزه با نظام ملایان را تشخیص دادند و برای پیشبردش پا به میدان پرداخت بهای آن نهادند. آنان که بغض‌های فشرده شده، شکیبایی‌های سرریزشده و خشم متراکم‌شدة اکثریت قاطع مردم ایران را، بزرگ‌ترین سرمایه‌شان برای پای نهادن به میدان مبارزه و دادخواهی کرده‌اند. آنان که برای استمرار قیام، در کف خیابان ایستادند، ندا و پیام قیام را در جهان  انتشار دادند و آن را به آستانة ماه دوم رسانده‌اند.  
آن‌چه در این یک ماه آفریده شد و ادامه دارد، حاصل پرداخت بهای سنگین ــ و البته ناگزیر ــ آن است. چرا ناگزیر؟ همة حرف که در این یادداشت به آن پرداخته‌ایم، در پاسخ به این پرسش است.
 
تکیه‌گاه قیام مهر ۱۴۰۱
قیام مهر ۱۴۰۱ بر تکیه‌گاهی به‌قدمت چندین قرن در همسفر بودن با آزادی و با پرداخت بهای سنگین انقلاب استوار شده است. در نگاهی شتابان به تاریخی سراسر آرزومندی و عطش‌ناکی برای دیدار با محبوب آزادی، قله‌هایی را شاهدیم که با وجود تفاوت‌ها در ارزش‌های هر نسل، اما با پیوست سلسله‌شان، به مهر ۱۴۰۱ می‌رسیم. قله‌هایی استوارشده با پرداخت بهای سنگین آزادی و استقلال ایران از بابک خرم‌دین، از جنبش فرهنگیِ شعوبیه در قرن‌های دوم و سوم خورشیدی، از جنبش حروفیه، جنبش سربه‌داران، جنبش مشروطیت، جنبش جنگل، نهضت مصدق، جنبش‌های مجاهدین خلق و فداییان خلق و قیام‌های ۸۸ تا ۱۴۰۱. 
 
شکست ۴۳ سال سرمایه‌گذاری ارتجاع / بهای یک عبور تاریخی
[البته خمینی و وارثانش با درنده‌خویی‌های جنایی، سرکوب‌های افسارگسیخته و شیطان‌سازی‌های زهرآگین، تمام تلاش‌شان را کردند تا پیوند نسل‌های دهه‌های ۵۰ و ۶۰ با نسل‌های دهه‌های ۷۰ و ۸۰ برقرار نشود. هدف از این بایکوت، این بوده است که با انقطاع نسل‌ها، تداوم عمر حاکمیت‌شان را تضمین کنند. اکنون اما پایداری‌های مشترک، پرداخت بهای سنگین وفاداری به محبوب آزادی، مبارزات مشترک نسل‌ها و دیدارشان در سایة همای مهر انقلاب، آنان را در مهر ۱۴۰۱ پیوند زده است. ما همگی باید بهای تاریخیِ این مسیر ۴۳ ساله را می‌پرداختیم؛ چرا که تاریخ ایران باید یک‌بار برای همیشه از جرثومه‌یی انگل‌وار و زالوصفت تحت عنوان دستاربندانٍ حجره‌نشینِ استثمارگرِ ذهن و جسم مردم ایران خلاص شود. این بهای ناگزیر یک عبور تاریخی است.]
 
گذار از ۱۳ قرن دریای خون و کوه آتش
حال تصور کنیم که در این ۱۳ قرن با عشق به آزادی، از چه دریاهای خونین و چه کوه‌های آتشین گذشته‌ایم تا به مهر ۱۴۰۱ رسیده‌ایم. اگر تاریخ سیاسیِ تمام کشورهای جهان را از نظر بگذرانیم، هیچ کشوری را به‌اندازة ایران‌زمین نمی‌یابیم که تاریخ‌اش از این تعداد و این حجم جنبش‌های آزادی‌خواهانه و استقلال‌طلبانه عبور کرده باشد. پس چرا با وجود این غنای سیاسی، فرهنگی و تاریخی و با این پتانسیل آزادی‌خواهی، ایران هنوز به دیدار شاهد آزادی نایل نیامده است؟ پاسخ، کوتاه است: به‌دلیل سلطه و سیطرة کلاهکی فاسد به‌نام دیکتاتوری‌های موروثیِ خدمت‌گزار و تأمین‌کنندة مطامع استعمارگران. این دو یار غارت‌گر ایران، برای چنین سلطه و استمراری، بیشترین بهای ممکن را از پیشرفت، استقلال و آزادیِ ایران‌زمین گرفته‌اند. اکنون دیکتاتوری ولایت فقیهی که آماج سرنگونی‌خواهیِ قیام‌آفرینان ایران‌زمین شده است، از آخرین ارثیه‌های ادامة چنین سلطه و استمراری است.
 
قیام مهر ۱۴۰۱؛ ایران در «لحظة نادر تاریخی»
مشاهده می‌شود که همسفر بودن با آزادی و استقلال ایران، چه بهایی را برای تحقق انقلاب بزرگ اجتماعی از نسل به نسل ادوار تاریخ ایران گرفته است تا در این ۴۳ سال، چنین رسالتی بر شانه‌های ما به جانب تحقق این آرزومندیِ تاریخی پیش برود. نگاه از این منظر به قیام بزرگ مهر ۱۴۰۱، ضرورت پرداخت بهای استمرار و پیروزی آن را بارها و بارها بیش از نمونه‌های برشمرده در تاریخ ایران، به تک‌تک ما گوشزد می‌کند. برهه‌یی استثنایی از پرداخت بهای استمرار و پیروزی انقلاب پیش رویمان است. این فرصت را «لحظة نادر تاریخی» بدانیم و بنامیم و ناقوسش را زنگ هوشیاری و حضور‌مان در لحظات و روزمره‌های پیشبرد قیام مهر ۱۴۰۱ تا سرمنزل مقصودش ــ نفی کامل نظام ولایت فقیه ــ‌ کنیم.  

۲۲ مهر ۱۴۰۱