این روزها چماقداران و لمپن‌های سیاسی مشغول شستن دست‌های جنایت و شکنجه بر روی اینترنت هستند. تیره و تبار این‌ها چیست و از کجا می‌آیند؟
چماقداران و لمپن‌ها همیشه برای گره‌گشایی کار دیکتاتورها و فاشیست‌ها سر بر می‌آورند. آن‌جا که قیام و قانون و حقوق، راه دیکتاتور را می‌بندد، تأسی به بی‌سوادان ابله عقده‌یی و سرخوردگانی با خوی جنایت‌کاری، ترفند دیکتاتور برای خلاص شدن از بن‌بست است. 
 
این جماعت همه‌جا و همه‌وقت‌ دم دست دیکتاتورها و فاشیست‌ها بوده و هستند. کافی‌ست ملازمان دیکتاتور یک موی‌شان را آتش بزند تا سروکله‌شان پیدا شود. همین‌ها با پادرمیانیِ محمدعلی شاه، عصای دست قزاقان روس شدند و بعد از به توپ بستن مجلس، شدند شکارچیان آزادی‌خواهان. 
 
همین‌ها بودند که در حمله‌ی قزاقان روس به تبریز، جلودار قزاقان می‌شدند تا آزادی‌خواهان را لو بدهند و دستگیر کنند و بدهند دست قزاقان تا گروه گروه اعدام‌شان کنند. 
همین چماقداران و لمپن‌ها، نیروی پیاده‌ی تانک‌های آمریکایی بودند تا کودتا علیه مصدق پیش برود. 
همین قمه‌کشان و چاقوکشان بودند که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، ‌سرهنگ محمود سخایی ــ از یاران وفادار به مصدق ــ را در شهر کرمان  به پشت‌بام بردند، به پایین پرت کردند و کشتند.
 
همین‌ها بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ عصای دست خمینی برای قلع‌وقمع آزادی‌ها و دموکراسی شدند. همین‌ها به سردمداری بهشتی و با جلوداری پاسدار قالیباف،  گردهمایی گروه‌های سیاسی را به‌هم می‌زدند، نشریه‌ها و کتاب‌هایشان را می‌سوزاندند، دفتر روزنامه‌ها را به‌آتش می‌کشیدند و بدون هیچ مانعی از جانب وزیر کشور دولت خمینی و قوه‌ی قضاییه‌اش، به آدم‌کشان حرفه‌یی و بازجویان و تیرخلاص‌زن‌ها تبدیل شدند.
همین‌ چاقوکشان و لمپن‌ها با زعامت خمینی بودند که تمام راه‌های مسالمت‌آمیز و قانونیِ حیات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را به‌روی همه‌ی گروه‌های منتقد و مخالف بستند و هیچ راهی جز دفاع مشروع مسلحانه باقی نگذاشتند. 
 
همین بی‌سوادان بی‌سروپا و عقده‌فروخورده‌ی دست‌آموز پینوشه بودند که بیشترین یاری‌رسانی را در کودتا علیه آلنده داشتند و دیکتاتوری پینوشه را حاکم کردند.
همین‌ دسته‌جات بی‌سواد و ابله، عصای دست حکومت سرهنگ‌ها در یونان بودند تا جلو گردهمایی‌های منتقدان، انتشار روزنامه‌ها و فعالیت آزاد سیاسی را بگیرند و برای این کارها، آدم بکشند.
همین‌ها بودند که پس از انقلاب کبیر فرانسه، بساط ترورهای دولتی را علیه منتقدان و مخالفان پیش می‌بردند.
همین‌ چماقداران و لمپن‌های پیراهن‌سیاه بودند که هیتلر را به صدر حزب نازی و سپس دولت حاکم نشاندند. 
همین‌ها جماعت و عصای خامنه‌ای در سرکوب افسارگسیخته و حیوانی علیه زنان و دختران ایران بوده و هستند. همین‌ها اهرم هیبت جنایت و تجاوز را در هر قیامی بالا می‌برند تا با ترویج رعب و درنده‌خویی، خیال خامنه‌ای را در جواب داشتن سیاست النصر بالرعب راحت کنند!
 
این جماعت روزگارانی در کف خیابان‌ها، دسته‌دسته مشغول اجرای مأموریت دیکته‌شده‌ی سلاطین و شاهان و حاکمان و شیخان بوده‌اند و حالا از لمپنیسم سخت‌افزاری به لمپنیسم نرم‌افزاری روی آورده‌اند! حالا با عبارت‌های مشترک و ده‌ها اکانت فیک، علیه مخالفان مرادشان فحش و ناسزا و القاب رکیک می‌نویسند و برای مرادشان و همراهانش سریالی از عبارت‌های مشوق مشابه می‌گذارند! 
 
حالا این روزها این لمپن‌ها و چماقدارها مشغول شستن دست جلادان و دژخیمان ساواک شده‌اند. علت پیداست که از کجاست. کار، کار قیام ۱۴۰۱ است. قیامی که هم نظام ولایی اسلامی را به بن‌بست کشاند و رأی اکثریت قاطع مردم ایران را در نفی کامل نظام ثبت کرد، هم حسرت‌به‌دلان سلطنت‌طلب را که دیدند در این پنج ماه قیام، هیچ آبی برایشان گرم نشد و آن شعار منحوس وزارت‌ساخته هم تمام‌سوز شد. 
 
گفتیم که جریان‌های لمپن ــ‌ چماقدار همیشه در مرحله‌ی بن‌بست دیکتاتورها و فاشیست‌ها، به‌فرموده، سر بر می‌آورند. فضای این روزها گویای همین مرحله و اصل است. حالا عرصه برای مراد سلطنت‌طلبان خیلی تنگ شده است. حالا باید موضع بگیرند. 
آری، کار، کار پیشرفت قیام ۱۴۰۱ و عصر رسانه و ارتباطات است که پی‌درپی ماهیت‌ها را رو می‌کند و از مردم ایران برای تمرکز بر سرنگونی دشمن اصلی ایران‌زمین یعنی نظام ولایت فقیه، انرژی آزاد می‌کند. این است فرق این زمانه‌ی روشنگر با مشروطیت و ۲۸ مرداد و بعد از ۲۲ بهمن و...که سرنوشت چماقداران و لمپن‌های این روزگار را تلخ کرده است.

۲۶ بهمن ۱۴۰۱