«می‌بینم 
آن شکفتن شادی را
 پرواز بلند آدمیزادی را 
آن جشن بزرگ روز آزادی را...»
انقلاب، آدمیزاد را در هفت‌لای رنج و تنگنا هم که باشد، زیبایش می‌کند؛ چرا که زیبایی، در ذهن و ضمیر پذیرای قدر آزادی متجلی می‌شود. 
موج این قطعه و قطعات نظیر آن که بیان تحول روحی و آثار مهر قیام و انقلاب در گرماگرم خیزش و خروش سراسری است، بر روی اینترنت جاریست و تکثیر می‌شود.
 
حالا به این پرسش و پاسخ توجه کنید:
مأمور لباس شخصی: شما از کدام مدرسه‌اید؟
دختر اول: چه‌کار داری؟
دختر دوم: ما از مدرسة آزادی هستیم.
دختر اول: اسممونم مهسا امینیه.
دختر سوم: من هم نیکاام. اینم سارینا است.
این‌ است نمونه‌یی از رزم و زبان مشترک دختران دانش‌آموز در مقابل محتسبان و گزمگان حکومت‌. این است پرده‌یی از جوشش پایداری و فوران روشنگری در ایران پیوندیافته با شاهد آزادی.
 
نمونه‌یی دیگر از جوشش مقاومت و غلیان روشنگری در اتمسفر ایران شوریده بر تباهی دهر، پاسخ قاطع دانشجویان به ۴۳ سال هتک حرمت زن ایرانی توسط ماموت‌های بازآمده از اعصار مادون تمدن بشری است. این پاسخ، تبلوری از شوریدن خشماگین زن ایرانی بر اندیشة ضد بشریِ زن‌ستیز است: «زن آزاده منم ــ علف هرز تویی».
 
با گذشت یک ماه از قیام و خیزش که به‌طور قانون‌مند، میدان آزمایشی برای محک خوردن همة رویکردها، خواسته‌ها و اهداف بوده است،  باز هم با شاخص جوشش پایداری و فوران روشنگری، شاهد نسل دردشناس برآمده از کوه دردهای چهار دهة گذشته هستیم؛ نسلی که هم‌اکنون در کف خیابان‌های ایران چنگ در چنگ تمامیت حاکمیت ولایت فقیه است. این نسل که با تعبیرها و تفسیرهای گوناگون از آن، در یک ماه گذشته ظهوری پررنگ در ادبیات سیاسی ایران یافته است، نسل «دردمند« است. کارزار رزم‌آوری‌ها، واکنش‌ها، اظهارات، افشاگری‌ها و روشنگری‌های این نسل، معرف متعهد بودن آن به پرداخت بهای تغییر بزرگ در ایران است. این نسل فراخوان می‌دهد: «باور به انقلاب، رهایتان می‌کند» و ادامه می‌دهد: «ما از اعتراض گذشته‌ایم، به انقلاب رسیده‌ایم. به مرحله‌یی رسیده‌ایم که انقلاب به برخاستن، پیوستن، اتحاد، همبستگی و همیاری احتیاج دارد». 
 
عبارت «درد ما این است»، عنوانی و برگی درخشان از کتاب دهه هشتادی‌هاست. نسلی که درد و مطالبه‌اش را در چنین ویژگی‌هایی بیان می‌کند: نسلی با گام‌های بلند بینش و تعهدپذیری اجتماعی. نسلی دردشناس با شاخص‌ پاسخ به رسالت روشنفکری. نسلی تا بن‌ وجود، ضد فاصله‌ی طبقاتی و چپاولگری‌های استثماری آخوندی. نسلی عمیقاً ضد نابرابریِ جنسیتی. نسلی باطل‌السحر سامری‌های آخوندی تحت عنوان باحجابی و بی‌حجابی. نسلی تجربی ــ تئوریک با دست‌یابی به ضرورت آزادی به‌مثابه تنها پاسخ زخم‌های تاریخی ایران. نسلی که وظیفه و مسؤلیت‌اش را «پرداخت بهای انقلاب» معرفی نموده است. نسلی که حتی ابایی ندارد تا آن‌هایی را که بهای پایداری و ایستادگی مقابل حکومت آخوندی را نپرداخته‌اند، نقد کند. نسلی که آرزوهایش را در دوردست‌های آینده‌یی ناپیدا و اتوپیایی رها نمی‌کند بلکه در میدان عمل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، زره بر تن‌اش می‌کند و به نبرد با آرزوکشان و انسان‌ستیزان ولایی روانه می‌کند. نسلی که خروش و جوشش پایداری دیگر نسل‌ها را به قیام و نبرد و فوران روشنگری پیوست تا چنین نیروی ملی و میهنی، سیر فروپاشی نظام ولایت فقیه را تسریع ‌بخشد.
 
اکنون در آغاز دومین ماه نبرد پرغرور و فراگیر علیه سلطة اشغالگران ولایی، علاوه بر رزم‌آوری و پایداری در کف خیابان‌های ایران، عرصه‌یی پهناور از روشنگری به آن پیوسته است. این استمرار انقلاب است که بذرافشان و پدیدآور است. 
تو پای به‌ راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت...

 ۲۵ مهر ۱۴۰۱