هر جنگی در هر ابعاد نظامی هم که سنگربندی شده باشد، مجبور است به مواضع سیاسی بازگردد. در این بازگشت است که تازه آثار و عواقب آن از بسیاری زخم‌گاه‌ها سر برمی‌آورند.

پس از جنگ ۱۲ روزه، همه‌ی جنبه‌های دنیای سیاست  در ایران، متأثر از آثار و عواقب این جنگ است. نتایج این جنگ تا هم‌اینک، آزمایش ۴۶ سال هیاهو برای هیچ بود. 

حالا آثار سیاسی و اجتماعیِ کارنامه‌ی ۴۶ ساله‌ی حاکمیت، به درون جامعه و میان مردم می‌رود و حاصلش بازمی‌گردد. حالا آثار این کارنامه، درون حاکمیت را درمی‌نوردد.

 

حاکمیت آخوندی این‌روزها مقابله با شرایط ویژه‌ و موقت آتش‌بس را با حداکثر سرکوب سیاسی و اجتماعی علیه مردم ایران و فشار و محدودیت علیه زندانیان سیاسی شروع کرده است. این عامل نشان می‌دهد که از این سیاست جاری در  ۴۶ سال گذشته که منجر به جنگ اخیر شد، درس نیاموخته است و ماهیت آن اجازه‌ی ترک اعتیاد به جنایت و دجالیت نمی‌دهد.

 

سیاست داخلی و بین‌المللی حاکمیت آخوندی گرفتار معرکه‌یی شده است که کارگزاران آن هم دچار شک و تردید هستند که نظام بتواند از این معرکه درآید؛ چرا که هرگونه تغییر، لازمه‌اش دگرگونی در سیاست‌های داخلی و بین‌المللی است. هرگونه تغییر بنیادی به‌دلیل تمرکز قدرت در یک شخص و نیز به‌دلیل ساختار تمامیت‌خواه سیاسی و عقیدتی،‌ منجر به تعمیق بیشتر آثار پساجنگ در کل نظام خواهد شد. از این‌رو کارگزاران نظام هشدار می‌دهند که «اگر شواهدي دال بر تغييرات ملموسي در سياست داخلي و رسانه‌اي ديده نشود، ريزش‌ها جدي خواهد بود».[۱] 

 

 اشاره شد که اکنون فصل بروز پیاپی آثار سیاسی و اجتماعیِ جنگ در درون و بیرون حاکمیت آخوندی است. آثاری که از جامعه برمی‌آید و به ساختار حاکمیت مشت می‌کوبد؛ مشتی که بطلان یک عقیده و یک سیاست در ۴۶ سال گذشته را هم‌چون آینه‌ی دق، روبه‌روی صدر تا ذیل نظام گذاشته است.:

 «برخی از آرمان‌های پیشین نظام، مانند ایدئولوژی تقابل با اسرائیل، دچار تزلزل شده‌اند. این وضعیت می‌تواند بنیان‌های روانی جامعه را تحت تأثیر قرار دهد.»[۲]

 

تاریخ جنگ‌ها گواهی داده‌ است که «ضربه‌های استراتژیک» عواقب پیچیده، بالفعل و در عین حال درازمدت دارند. وقوع ضربه‌های استراتژیک مثل انفجار بمبی است که ذرات آن به همه طرف انتشار می‌یابند. این ذرات همان آثار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، داخلی و بین‌المللی هستند که اکنون مجموع‌شان بر ساختار نظام فرود آمده‌اند؛ آن‌قدر که ارتکاب مجدد «اشتباه استراتژیک» ۴۶ سال گذشته، این‌بار می‌تواند «کل ساختار را به نقطه فروپاشی برساند»: 

«با آتش‌بس جنگ ۱۲روزه شاهد فضای پراضطراب و نگرانی در جامعه هستیم. ایران دیگر ظرفیت یک اشتباه استراتژیک دیگر را ندارد. ما در حالی حرف از مقابله و مقاومت می‌زنیم که زیرساخت‌های اقتصادی‌مان در شرایط عادی هم توان پاسخگویی به نیازهای مردم را ندارند. ذخایر ارزی کشور تحلیل رفته، تورم افسارگسیخته معیشت مردم را فرسوده، تولید صنعتی کاهش یافته و بیکاری رو به افزایش است. در چنین شرایطی، یک بحران امنیتی یا نظامی دیگر می‌تواند کل این ساختار را به نقطه فروپاشی برساند.»[۳]

 

پی‌نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

[۱] روزنامه‌ی اعتماد، ۸ تیر ۱۴۰۴، به‌نقل از عباس عبدی

[۲] روزنامه سیاست روز، ۸ تیر ۱۴۰۴

[۳] روزنامه جهان صنعت، ۸ تیر ۱۴۰۴