«شناسایی حیثیت ذاتی كلیه اعضای خانوادهی بشری و حقوق یكسان و انتقالناپذیر آنان، اساس آزادی و عدالت و صلح را در جهان تشكیل میدهد.»
«اساساً از حقوق انسانی باید با اجرای قانون حمایت كرد تا بشر بهعنوان آخرین علاج، به قیام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد.»
«تحقیر حقوق بشر و عدم شناسایی آن، منتهی به اعمال وحشیانهیی گردیده است كه روح بشریت را به عصیان واداشته و ظهور دنیایی كه در آن افراد بشر در بیان و عقیده آزاد باشند، بالاترین آمال بشر اعلام شده است.»
(از مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر)
شکستن تکیهگاه حیات
بانگ حقوق بشر، بام جهان را فراگرفته است و قتل عام حقوق بشر، جهان و بشریت را تحقیر میکند. ما باشندگان جهانی با چنین تناقض(پارادوکس) هستیم.
چند درصد از دولتهای جهان در نظام آموزشیشان، منشور حقوق بشر را بهعنوان مادهی درسی تدریس میکنند؟ فرهنگسازی پیرامون «حقوق بشر»، چه جایگاهی در جهان ما دارد؟
آیا حقوق بشر جهان ما هنوز غریب و یتیم است؟
اگر منشور حقوق بشر، تکیهگاه یا عصای نگهدارندهی حیات بشریست، آیا حجم خبرهای نقض حقوق بشر، گزارش شکستن عصای تکیهگاه حیات نیست؟
اعجابانگیزترین حرمتشکنی!
آیا فاحشترین نقض حقوق بشر توسط نظام ولایت فقیه، با پشتوانهی جهانی و منافع سیاسی صورت نمیگیرد؟
چرا آپارتاید سیاسی، جنسیتی، مذهبیِ ولایی ــ آخوندی این میزان از جنایت و سبعیت علیه آزادی عقاید، آزادی پوشش و آزادیهای سیاسی و اجتماعات را مرتکب میشود؟ آیا این دستبازی، ناشی از تداوم پشتوانهدار بیحرمتیِ حقوق بشر در جهان ما نیست؟
آیا طرح آمدن ابراهیم رئیسی ــ نماد مجسم جنایت علیه بشریت ــ به شهر ژنو توسط مقامات سوئیسی برای شرکت در فروم تعیین پناهندگی، حیرتانگیزترین توهین و اعجابانگیزترین بهسخره گرفتن اعلامیه جهانی حقوق بشر نیست؟
حقوق بشر= خلع حاکمیت ولایت فقیه
حکومت ملایان از سال ۱۳۶۴ تا کنون با استناد به مواد سیگانهی حقوق بشر، ۷۰ بار توسط سازمان ملل محکوم شده است. حاکمیت ولایت فقیه با تکیه بر مماشات دولتهای غرب، نه تنها هیچ مادهیی از این منشور را مراعات نمیکند، بلکه برای دست باز داشتن در سانسور، چپاول، جنایت در داخل و خارج کشور، بهاصطلاح «حقوق بشر اسلامی» ابداع کرده است! چرا؟ زیرا مقدمه و مواد سیگانهی منشور بینالملل حقوق بشر، بهمثابه زهر نابودکنندهی کالبد و جوارح و ساختار این نظام هستند. فقط مقدمهی اعلامیهی جهانی حقوق بشر کافیست تا تمامیت نظام آخوندی را بهپای میز محاکمه بکشاند، سپس خلع حاکمیت کند و صدر تا ذیل کارگزارانش را به دادگاه بینالمللی بسپارد. چنین است راهبرد و کاربرد یک منشور مادر حیات در جهان ما تا نطامی را که آسیای مرگ را بر ایرانزمین میگرداند، تعیین تکلیف حقوقی و قانونی نماید. نظامی و حاکمیتی که بیش از چهار دهه، در این مأموریت سیاسی ــ مذهبی بوده است که با حداکثر جنایت، ذخایر عشق در نهاد شهروندی و انسانی را بکاهد و بکاهد تا به بیتفاوتی و دوری از حق داشتن حقوق بشر عادت دهد.
منشور آزادی ایران
چنانکه پرتوهای مقدمه و مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر را بر ۴۵ سال گذشتهی ایران بیندازیم، علاوه بر مشاهدهی بالای «دار» بودن منشور حقوق بشر، شاهدیم که اساساً مشکل بنیادین مردم ایران، محرومیت از حق اولیهی ضرورتها و فوریتهای انسانی و مدنی است.
در حریم همین پرتو منشور حقوق بشر، شاهدیم که حق مبارزه و قیام و انقلاب برای استیفای حیات و کرامت انسانی، ضرورت مبرم و ناگزیر تکتک مردم ایران در جهت نفی تمامیت نافیان حقوق بشر در هیأت حاکمیت توتالیتاریستیِ ولایی ــ آخوندی است. باشد که حق مبارزه برای احقاق «حقوق بشر» مردم ایران، خود، منشور بهرسمیت شناختن بینالمللی آن گردد.
۱۹ آذر ۱۴۰۲