ویکتور هوگو شاعر و نویسندهی نامدار فرانسوی، عبارتی دارد که تا زمانهها و جاپای انسان بر جهان هست، همواره توصیفگر ویژگیهای «آنهایی»ست که «زندهاند». هوگو در بیان هفت ویژگیِ اینان، بسیار وسواس نشان داده است تا صفتها از عبور تجربی و آزمودهشده برآمده باشند. دقت کنید:
«زنده آنهایند كه پیكار میكنند؛ آنان كه جان و تنشان از عزمی راسخ آكنده است.آنها که از شیب تند سرنوشت بالا میروند. آنها كه اندیشمند به سوی هدفی عالی راه میسپارند و روز و شب در خیال خویش یا وظیفهای مقدس دارند یا عشقی بزرگ.»
مغولها در دههی دوم قرن هفتم خورشیدی به ایران تهاجم کردند. شدت ضربه و حمله طوری بود که سلطان محمد خوارزمشاه در بهت فرورفت، از اصفهان گریخت و به کوههای طالقان پناه برد. کل ایران در حیرت و سکوت و خمودی فرورفت و خانوادهها با کشیدن غلاف بر گرد زندگی خود، سعی میکردند حریم خود را از حوادث روزگار دور نگه دارند. در شهرهای ناحیهی مرکزی و جنوب غربی که از حملهی مغولها قدری مصون مانده بودند، برخی روشنفکران و نویسندگان و شاعران بنای هجرت گذاشتند و دیگر صدایی هم از ایران بهجایی نمیرسید.
در چنان جو هراس، سکوت، رعب و خمودگی که فقط توفان مرگ در شهرها گردافشانی میکرد، چهره و نماد ایران زنده و پویا چطور و کجا باید تشخیص داده میشد؟ آن چهره و نماد، لشکر ۴۰ هزار نفرهی ایران با فرماندهیِ جلالالدین خوارزمشاه، سپس نهضت سربهداران و جنبش حروفیه بود که مردان و زنان جوان ایران سالها با مقاومتهای متمرکز و پراکنده، در برابر مغولها پایداری و نبرد کردند.
به حدود هفتصد سال قبل از حملهی مغول برگردیم، ایران را در تیول کشتار مردمان، غارت طبیعت و اموال و آتشسوزی کتابخانهها توسط اعراب میبینیم. شهر نهاوند آخرین سنگر پایداری بود و سپس ایران دویست سال بهطور کامل در اشغال اعراب ماند. در این دو قرن، چهره و نماد ایران زنده و پویا در قیام بابک خرمدین و سپس یعقوب لیث صفاری از منظر سیاسی و نظامی و جنبش شعوبیه از منظر فرهنگی و زبان فارسی تبلور یافت.
دوره به دورهی تاریخ ایران پر از این قیامها و جنبشها و پایداریهاست. به چهلوپنج سال پیش که برسیم، باز به این پرسش برمیخوریم که از آن زمان تا کنون، چهره و نماد ایران زنده و پویا را کجاها ببینیم؟
دههی ۶۰ از نظر سرکوب همهجانبهی رعبانگیز سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و صنفی، چیزی از جنایات حملهی مغول کم نداشت. جامعه در سکوت و بهت بود. در آن کشیدن غلاف بر گرد زندگی خود، نخستین نماد ایران زنده و پویا، چندصدهزار زندانی سیاسیِ مجاهد و مبارز بودند که هویت تاریخیِ ایران و ایرانی را با مقاومت شگفتانگیز در زندانها متجلی کردند. بیرون زندانها نبرد و مبارزهی انقلابی با ارتجاع قرون وسطایی آخوندی، عملیاتهای ارتش آزادیبخش ملی ایران و ارتباطات گسترده میان اقشار برای کسب خبر از پیشرفت مبارزه، تبلور ایران زنده و پویا بود.
در دههی ۷۰، تسلیم بازی باندهای حکومتی تحت عناوین کارگزاران سازندگی، اصولگرا و اصلاحطلب نشدن و مسیر پایداری و تسلیمناپذیری و مرزبندی با تمامیت ارتجاع را ترویج نمودن، تجلی نماد ایران زنده و پویا بود.
خیزش ناگهانی دانشجویان در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ بسیار شبیه برخاستن ققنوس از خاکستر جنبش دانشجویی بود؛ جنبشی که خمینی از بهار ۱۳۵۹ در دانشگاهها و سپس در زندانها به کشتار آن دست زد.
در تمام دههی ۷۰ باز هم مقاومت و پایداری و سرزندگی زندانیان سیاسی، مکمل چهرهی ایران آزاد و پویا بود.
قیام خرداد تا دی ۱۳۸۸ چهرهای از ایران را پردهبرداری کرد که ارتجاع ولایی ــ آخوندی دیگر نتوانست از تبعات گسترش اجتماعیِ آن جلوگیری کند. باز هم زندانی سیاسی و مقاومت تاریخیِ آن یکی از میدانهای بروز چهرهی حقیقیِ ایران شد.
در تمام این سالها تبلیغات آخوندها بر طبل مردمسالاریِ حکومتی میکوبید، اما خودشان هم میدانستند که بیمایه فطیر بودن، در ذات تبلیغاتشان است؛ چرا که ثقل سنگین و بیشکست و مستمر، همانا مقاومت و پایداری طولانی مجاهدین خلق در اشرف، شروع سلسلهی قیامها از ۹۶ تا ۱۴۰۱ و نیز زنده و پویا ماندن فعالیتهای گستردهی خارج کشور با شاخص مرزبندی با ارتجاع آخوندی و ارتجاع سلطنتی بوده است و هنوز ادامه دارد.
این نمونهها حواشی بسیار دارند که از ورود به جزئیات آنها بهخاطر طولانی نشدن مطلب، درمیگذریم.
این روزها پیاپی شاهد بروز چهره و نماد ایران زنده و پویا هستیم. مراسم زندانیان سیاسی در گرامیداشت سالگرد قیام ۱۴۰۱، پیامهای پیاپیِ زندانیان سیاسی از بندهای زنان و مردان، مبنی بر استمرار مقاومت و پایداری، سهشنبههای نه به اعدام، بیانیهی تشکلهای دانشجویی در سالگرد قیام ۱۴۰۱، تجمعهای اعتراضی و دادخواهیِ اقشار و اصناف، همه نشانیهای شکوه ایران زنده و پویا هستند.
مشاهده میشود که در شبترین ظلام سیطرهی اهریمن قرون وسطاییِ آخوندی بر جغرافیای ایران ــ که معمولاً شهروندان را به کشیدن غلاف حفظ خود بر گرد زندگی خود وامیدارد ــ شاهد طلوع و تداوم مستمر خورشیدها از چهارسوی ایرانزمین هستیم. این آینهها هستند که چهرهی حقیقیِ ایران پویا، پایدار، زنده و بیتوقف را میتراوند، زندگی را معنا میبخشند و افق به افق، خورشید طالع میکنند.
۲۸ شهریور ۱۴۰۳