معرفی کتاب
سلوک با کتاب
یادداشتبرداری از کتابها
جلد سوم: ادبیات ــ ۳
گردآوری و یادداشتبرداری: سعید عبداللهی
دریافت پی. دی. اف کتاب:
https://navid-azadi.com/images/pdf/Solouk%20baa%20ketab%2003.pdf
جلد سوم «سلوک با کتاب»، مجموعه یادداشتبرداری از کتابها تقدیم میشود.
به اهل رمان، ادبیات، شعر، نقد ادبی و تاریخ ایران پیشنهاد میشود
چکیدههای
سبکشناسی بهار
هویت ایرانی و زبان فارسی
را بخوانند.
با سپاس و درود
۶ تیر ۱۴۰۴
مقدمه
[جلد سوم]
«من هرچه بیشتر میجویم، بیشتر کشف میکنم که هنوز چیزی نمیدانم.» ــ سقراط
«یادداشتبرداری» یا «فیشبرداری»، روش مطالعهی هدفمند است؛ ثمرهیی برداشتن، میراثی را پاس داشتن و ارثیهیی را تکثیر کردن است. جاری کردن سطرهای کتابها در رودخانهی زمان است. رودخانهیی که ثمر دانش و میراث تجربهی بشری را همیشه و همهجا دم دستمان مینهد.
کتابها، سرمایههای بهاشتراک گذاشتهی هزاران اندیشه و تجربهی بالغشده به دانش بشری و ستونهای نگاهدارندهی فرهنگ اقلیمی و جهانیِ هستند.
مجموعهی «سلوک با کتاب» همواره به این پرسش پاسخ میدهد که «کتابی را که میخوانید و صفحهی آخر آن را میبندید، سرنوشت آن کتاب، حرفهایی که به شما گفت و ادامهی ارتباط آن با شما چه میشوند؟»
یادداشتهای من از کتابها تلاش برای پاسخ به همین پرسش است؛ چرا که گردش در کتابها، از آن سفرهاییست که انتهای اشباع شدن و بینیاز شدن ندارد. من در این سفرها با قدم زدن و دویدن همراه با کتابها آموختم که هر موضوعی خودش بهتنهایی دنیایی بیکران و پرراز و رمز است؛ موضوع ادبیات، موضوع تاریخ، فلسفه، جامعهشناسی، شعر و...
گردش اصلیِ من در شاهراه ادبیات بهموازات تاریخ با همراهیِ شعر بود. از همین سه پنجره هم به دنیای سیاست نگاه کردهام. اگرچه سیاست دنیای بسیار وسیعیست ولی دامنه و ژرفای انسانی آن در قیاس با ادبیات و شعر و فلسفه و موسیقی، مساحت و ارتفاعی ناچیز است.
گنجینهی یادداشتبرداریها اندوختهییست گردآوری شده از کتابخانههای جهان، یاریرسان هنگامههای نیازمندی و راهنمای نقد و همیشه دم دست.
این مجموعه یادداشتبرداری شامل ادبیات، تاریخ، جامعهشناسی، فلسفه، سیاسی، زبانشناسی، شعر، نویسندگی و فرهنگ و هنر از حدود ۱۲۰ کتاب و مقاله میشود.
مجموعهی یادداشتبرداریها هدیهای به دوستداران و محققین این موضوعات، آشنایی و شناخت نسبی به محتوای این کتابها، خدمتی در راستای فرهنگسازی بشری و نیز صرفهجوییِ وقت و انرژی برای مطالعهی این کتابهاست.
س. ع.
دی ۱۴۰۳
در اهمیت ملی و تاریخی دو کتاب
سبکشناسی، شرح زندگی «زبان» است. زبان همچون آدمی، گذرانی متلاطم در رودخانهی زمان دارد؛ تلخ، شیرین. واژههایی که امروز بهیاری آنها سخن میگوییم، مینویسیم، فکر میکنیم و تصمیم میگیریم، صد سال پیش و چندصد سال پیشتر، چگونه بودهاند؟ آیا تکامل انسان بدون تکامل «زبان» ممکن است؟ چه تفاوتی میان آن که زندگی «زبان»ش را میداند و آن که نمیداند هست؟ بههمین دلیل، هر ملتی باید سه چیز را دربارهی هویت ملی و تاریخیاش بداند:
تاریخ پیدایش و تحول زباناش را،
تاریخ سیاسی و اجتماعیِ مردم و کشورش را
و تاریخ ادبیات و سیر فلسفهی همزباناناش را.
این سه چیز، سه ستون فرهنگساز هر قوم و ملتی هستند. دانستن یا ندانستن این سه موضوع، دو نوع ملت متفاوت و جامعهی متصاد را تربیت میکند و میپرورد.
در مطالعهی «سبکشناسی» به هر سهی این موضوعات برمیخوریم و با آنها همسفر میشویم. سفری که منزل به منزل، اندوختهیی در کولهبار فرهنگسازیمان میگذارد.
حین مطالعه و یادداشتبرداریِ «سبکشناسی بهار»، رفت و برگشتهای زیادی بین سطرها و صفحات داشتم. این از آن کتابهایی بود که سالها خواندنش را انتظار میکشیدم. شوق خواندنش از آنجا برآمد که حین مطالعهی نقدهای ادبی دربارهی شعرها و داستانها ــ و برخی نقدهای سیاسی ــ با ارجاعات متعدد به «سبکشناسی بهار» برمیخوردم. عاقبت تصمیم گرفتم خودش را بخوانم. عین همین وضعیت را دربارهی «تاریخ تمدن» ویل دورانت داشتم. هر کتاب تاریخ را که میخواندم، در پانویسها به تاریخ تمدن ارجاع میداد. مطالعهی «سبکشناسی» را با کتاب «سبکشناسی نثر» سیروس شمیسا شروع کردم. در این کتاب هم جابهجا به «سبکشناسی بهار» ارجاع داده میشود.
یادداشتبرداریِ مفصل و شوقآمیز از «سبکشناسی بهار»، محصول این لحظات فکری و تأمل در ضرورت آن سهچیز سرنوشتساز است.
سبکشناسی با تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آمیخته است. توصیف مبانیِ این همبستگی، در کتاب «سبکشناسی نثر» بهطور همهجانبه یادآوری شده است:
«عامل اصلی در تغییر و تحولات سبکی، انقلابات و تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است که منجر به تغییر زندگی و فکر و نهایتاً زبان میشود. در تاریخ ادبیات، تحولات ادبی هماهنگ با تحولات تاریخی و اجتماعی مطرح میشود. مثلاً یکی از مسائل تاریخی ایران حملة اقوام ترک از شرق ایران[خراسان] به ایران است: سلجوقیان، غزنویان، مغولان، تیموریان، ازبکان. این حملات باعث تغییر و تحولات در همة زمینهها از جمله ادبیات میشده است. ادبیات یک مقولة روبنایی است، یعنی حیات آن در ارتباط با چگونگی مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است.»(۱)
تصور کنید اگر ابوالمعالی نصرالله منشی «کلیله و دمنه» را ترجمه نمیکرد، اگر ابوالفضل بیهقی «تاریخ مسعودی» را نمینوشت، اگر نجمالدین دایه «مرصادالعباد» را نمینگاشت، اگر سعدی «گلستان» را نمیآفرید، اگر نظامی سمرقندی «چهار مقاله» را تحریر نمیکرد، اگر قائممقام فراهانی «منشآت» را تألیف نمینمود و... و اگر در شعرمان رودکی و فردوسی، سنائی و خیام، خاقانی و مولوی، سعدی و عطار، خواجو و حافظ، جامی و صائب، بهار و نیما، پروین و فروغ، شاملو و سپهری، مشیری و اخوان و... حرفها و نقدها و اندیشههای زمانهی خودشان را در پرتو فرهنگ و ادب نمینوشتند، از زبان و فرهنگ و انسانیت ما در خرابآباد اینهمه جنگ، جنایت، غارت و یکهتازیِ جهل، خرافات و آزادیکشی، چه باقی میماند؟ تصویری از آثار تخریب کتاب و زبان و فرهنگ در جنگها را «سبکشناسی بهار» گواهی داده است:
«سیل سپاه وحشی تاتار به ماوراءالنهر و خراسان که آبادترین بلاد عالم و مرکز علم و تمدن و صنعت جهان شمرده میشد درآمد...چندین میلیون مردم بیگناه در زیر تیغ تاتار جان سپردند، شهرها طوری ویران شد که سنگ روی سنگ و آجر روی آجر نماند، تا چه رسد به مکاتب، مدارس، مدرسهدیده، مکتبرفته، درس، کتاب، صنعت و علم که همه نابود گردید...با چنان کشتار عنیفی که رفت نباید انتظار شکفتن گلزار تازه از علم و ادب در این عصر تیره و تار داشته باشیم، بلکه بایستی انحطاط و سقوط علم و ادب را در ظرف نصف قرن متوقع بود. همینطور هم شد.»(۲)
آثار این ویرانی فرهنگ و ادامهی آن تا دوران معاصر و نیز مبتلا بودن وضعیت اکنونیِ ما به بلای فقدان آن «سهچیز»، در مشاهدات غیر ایرانیان هم گواهی داده شده است:
«ایرانیها دربارهی زبان کهن و افتخارها و ارزشهای خودشان، نیاموخته و ناآگاهند؛ تا جایی که کسانی که به این ادبیات آشنا باشند، دیده نمیشود.»(۳)
مشاهده میشود که زبان، فرهنگ، ادبیات و روشنی یا تاریکیِ تاریخ هر کشور و زندگی مردمان آن، با چگونگیِ سیاست و مدیریت دولتها نسبت و رابطهی مستقیم دارد.
سبکشناسی بهار با بیان جزئیات رویدادها و با شرح حواشیِ مسیر تحول زبان فارسی، هم تصویری از تکامل «زبان» بهمعنیِ هویت ملی را نقش داده است، هم اهمیت تسلط به آن را بهعنوان ستون فرهنگساز ملی و قومیمان جلا بخشیده است.
کدام نویسنده، منتقد ادبی، منتقد سیاسی، شاعر و محقق زبان فارسی و بهراستی کدام ایرانیست که بینیاز از خواندن «سبکشناسی بهار» و «سبکشناسی نثر» و «هویت ایرانی و زبان فارسی»(۴) باشد؟
توجهات
ـ به مقدمه و تعریفها در بخش نخست یادداشتبرداری، توجه خاص و دقیق مبذول شود.
ـ تحریر استاد بهار در سبکشناسی، مملو از جملههای بلند و تودرتو با استفادهی مفرط از حرف عطف «و»، مطابق سبک نوشتار زمانهی خود است. کلیهی جملهها در یادداشتبرداری، متناسب با معنای استخراجشده از آنها، با حذف حرف «و»، کوتاه و گویا شدند.
ـ در سبکشناسی از فعل «است» در جملههای متوالی بسیار استفاده شده است. در یادداشتبرداری، تعداد قابل توجهی از فعل «است» با روش حذف به قرینه، حذف شد.
ـ نقطهگذاریها بازبینی، تصحیح و بهروز شدند.
ـ پسوند علامت جمع از اسم و صفت و ضمیر جدا شد.
ـ جملههای طولانی در جملههای کوتاه و گویا تنظیم شد.
ـ در یادداشتبردای، معادل فارسیِ برخی کلمات عربی، نوشته شد.
خواندن باحوصله و تأملانگیز «سبکشناسی»، یعنی رسوخ در معنویات نهانمانده و شکافتن نسوج هویت ملیمان در گذرگاهان بهار و خزان هزارهها و سدههای پشت سر. کدام انسان اجتماعی میتواند بدون تکیه و پشت دادن به ذخیرهها و اندوختههای پیشین، بر سکوی اکنون بایستد، استوار بماند و آینده را بیافریند؟
س. ع.
۱۰ دی ۱۴۰۳
پینوشت ــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ سیروس شمیسا، پیشگفتار سبکشناسی نثر
۲ ـ محمدتقی بهار، سبکشناسی، صص ۱۱۳ و ۱۱۷
۳ ـ راسموس کریستین راسک زبانشناس دانمارکی، نقل از کتاب «همهی میوهها شیرین نیستند»، ص ۱۲۱، تألیف مسعود کدخدایی
۴ ـ دربارهی کتاب «هویت ایرانی و زبان فارسی» به یادداشت معرفی آن در بخش دوم توجه شود.