آری، مهسا با ضمیری فرشته‌گون و رؤیاهای زلال، خاطره‌‌های دهشت‌ناک زنان و دختران میهنی تلخ در این ۴۳ سال، برایش تداعی می‌شد و تنها سپر دفاعی برای حفاظت انسانی‌اش، فریاد و جیغ بود.
جیغ؛ فراخوان به دور شدن حرامیان فقاهتی از ساحت فرشته‌یی صافی‌ضمیر. 
جیغ؛ ندای یاری‌ برای رهایی از شریعت گرازان زن‌ستیز.
جیغ؛ ندایی به مام ایران که اشغالگران ولایی، کرامت آدمی و هویت تاریخی‌اش را هتک حرمت کرده‌اند. 
هیچ طوفانی نیارست تا طنین جیغ مهسا را محو کند. این طنین، ارتعاش‌ها و لرزه‌ها از ایران‌زمین برخواهد انگیخت و خروش میلیونیِ دادخواهی را به حسابرسی از آپارتاید مذهبی ــ جنسیتیِ ولایت فقیهی خواهد برد.
طنین‌های پاک و زلال انسانی را خاموشی نخواهد بود. شمعی‌ست که تمامی تاریکی‌های جهان را یارای مصافش نبوده است و نخواهد بود.
قتل مهسا امینی ـــ نمادی از آناهیتا ـــ فصلی را در ایران‌زمین ورق زده است.
دلتنگی‌های ایران را بیدار کن
بگذار بغض‌های انباشته‌اش را جیغ زند
نعره‌ی دریاهایش را بر سنگواره‌های خوابش بکوب
تا خود را 
از نحس کیش بداندیش دیرین 
بپالاید.