قسمت دوم: تعاریف و معیارهای شعور سیاسی  

 

سه معیار هست که می‌تونه سرنوشت یه ملتی‌ رو به ‌سمت پیشرفت، ترقی، آزادی و دموکراسی رقم بزنه

این سه محور می‌تونه مبنای تعریف و معیار «شعور سیاسی» باشه:

۱ ــ تشخیص «منافع ملی» 

منافع ملی هر کشور شامل این موارد مشترکه: 

هویت ملی 

 تمامیت ارضی 

 نفی سلطه‌ی یک گروه یا یک عقیده بر آحاد مردم 

 فرصت‌های برابر سیاسی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی، علمی و ورزشی برای همگان 

  برابری زن و مرد 

 حفظ میراث ملی و تاریخی 

 دوری جستن یا خودداری کردن از تعرض سیاسی و جغرافیایی به ملک و سرزمینی دیگر.

این مفاهیم مهم هستن چون باید به‌عنوان «منافع ملی» مد نظرمون باشه و در فعالیت‌هامون، چراغ راهنمامون باشه. به‌ این خاطر مهمن.

۲ ــ تشخیص تضاد اصلی سیاسی ــ اجتماعی ــ فرهنگی. تضاد اصلی یعنی اون عاملی که مانع عمده‌ی تأمین منافع ملی ایرانه. شناخت اون تضاد اصلی، یعنی شاقول تنظیم‌کننده‌ی فعالیت‌ها و مواضع ما.

۳ ــ تشخیص ضرورت یا اولویت آزادی، دموکراسی و برابری و مقدم دانستن این‌ها بر هرگونه منافع شخصی، گروهی و دولتی.

 

آیا برای داشتن «شعور سیاسی» باید دانای کل یا مثلاً خیلی هوشمند بود؟ یا الزاماً دانش و آگاهی فراوان آکادمیک و کلاسیک و رسانه‌یی داشت؟ نه!

فرق اسپارتاکوس با کراسوس در چی بود؟ اسپارتاکوس یه برده بود، دنبال آزادی و برابری. کراسوس رئیس یک امپراتوری بود.

فرق امیرکبیر و ستارخان با پادشاهان قاجار و ملازمان دربارشون و شیخ فضل‌الله نوری در چی بود؟

از این نمونه‌ها در تاریخ ایران و جهان و ایران بسیاره که نشون می‌دن داشتن «شعور سیاسی» الزاماً ربطی به خیلی باسواد بودن نداره. اگرچه در صورت داشتن مبنای شعور سیاسی، اتفاقاً باسواد بود و آگاهی خیلی مهمه.

 

رابطه‌ی منافع ملی با سه اصل مهم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی

می‌شه سه اصل رو مبنای شعور سیاسی عنوان کرد.

در هر جامعه‌یی همیشه سه اصل هستن که در زندگی مشترک اجتماعی وجود داشتن و جریان دارن.

این سه اصل اینا هستن:

تضاد اصلی

صورت مسئله‌ی اصلی

ضرورت اصلی

این سه اصل همیشه با منافع ملی هر کشور، رابطه‌ی مستقیم داره.حالا چه مثبت، چه منفی.

«شعور سیاسی» در پیوند مستقیم با خردگراییِ متکی بر تفکر و نگرش همه‌جانبه پیرامون صورت مسأله‌ی اصلی، تضاد اصلی و ضرورت اصلیِ مرتبط با منافع ملی است. مثلاً:

تضاد اصلی یعنی مانع اصلی تأمین منافع ملی. 

 صورت مسأله‌ یعنی صف‌بندی اصلی‌ترین نیروها در صحنه‌ی سیاسی.

ضرورت اصلی مثلاً در ایران یعنی آزادی، دموکراسی، برابری. در لااقل ۲۰۰ سال گذشته، واجب اصلی برای ایران این سه موضوع بوده. 

 همانطور که از محتوای این سه اصل پیداست، این‌ها رابطه‌ی تنگاتنگ با منافع ملی دارن.

مثلاً در همین ۴۵ ـ ۶ سال گذشته:

تضاد یا مانع اصلی ایران حاکمیت ولایت فقیه هست یا گروه دیگه یا حتی کشوری دیگه یا حتی موضوع دیگه؟ یه نگاه به سال‌های گذشته بندازین که هر کی روی چی متمرکز بوده. روی تضاد اصلی یا روی تضاد فرعی، حتی واقعی. 

 

صورت مسئله‌ی اصلی ایران، یعنی صف‌بندی بین حاکمیت و اپوزیسیون. حاکمیت که مشخصه، باید ببینیم اصلی‌ترین صف‌بندی بین حاکمیت و کدوم نیرو یا ائتلاف یا جریانی هست. مثلاً در صحنه‌ی سیاسی ایران شاهدیم که  گروه‌های کردی و بلوچی هستن، شورای ملی مقاومت و مجاهدین هستن، افراد یا برخی تشکل‌های چپ، سوسیالیست، جمهوری‌خواه، ملی مذهبی هستن، عده‌یی پادشاهی‌خواه هستن. اصلاح‌طلبان هم که درواقع جزو حاکمیت هستن، این‌ها هم در صحنه‌ی سیاسی ایران هستن. 

خوب، باید به تاریخ این ۴۵ ـ ۶ سال نگاه کنیم و ببینیم مصاف یا هماوردی اصلی در بالاترین مدار، بین حاکمیت و کدوم نیرو یا جریان بوده. یعنی که صورت مسئله‌ی اصلی چیه. اتفاقا این تشخیص به ما کمک می‌کنه که تضاد اصلی را خوب بشناسیم و به صحنه‌ی اصلی سیاسی در ایران اشراف داشته باشیم و مواضع همه را خوب درک کنیم یا بفهمیم که هر کی داره چه کار می‌کنه و پرونده و کارنامه‌اش چی هست.

 

ضرورت اصلی ایران آزادی و دموکراسی و برابریه، یا اصلاح حاکمیت ولایت فقیه از درون و مماشات با آن از بیرون؟ ضرورت اصلیِ ایران دین یا غیر دین، حجاب یا بی‌حجاب، فمینیسم یا مردسالاریه؟ یه نگاه به ۴۵ سال گذشته و ۱۰۰ سال قبلش بندازین و ببینین هر کی ضرورت اصلیش چه بوده.

ادامه می‌دیم...

موفق و سرفراز باشید