می‌توان با «لوش» هم در یک «لجن» مألوف شد!
می‌توان با «ثابتی» هم همرهی معروف شد!
 
می‌توان از «لوش» هم در یک «لجن» بوسه گرفت!
این‌چنین «خوشبخت» شد، در «فهم» اما بس خرفت
 
می‌توان با «لایک»ها از قله‌ی اعداد ریخت
بی‌شعوری را در اوج اوج با جلاد بیخت
 
می‌توان سرمایه کرد جلادی و خون‌پاله‌ها!
با خمینی، با رضا، با هیتلر و  رجاله‌ها
 
می‌توان با «لوش» هم در یک «لجن» دل‌شاد بود!
داو با شیخ و فرنگ زد، از شرف آزاد زد
 
می‌توان در دام شیخ افتاد و قهقه زد: منم!
«لوش» نوشیدن، «لجن» نشخوار کردن پشت هم
 
می‌توان «فر» و «اصالت» را به یک آن سر برید
چشم تاریخ کور کرد و آدمیت را ندید!
 
۲۹ بهمن ۱۴۰۱