می‌خواهیم به مفهوم خشونت‌پرهیزی در سه وجه کاربرد واژه‌، خاستگاه تعیین نوع و شکل مبارزه و مسؤلیت و وظیفه‌ی منادیان خشونت‌پرهیزی و هدف آنان بپردازیم.
 
کاربرد واژه‌
اصطلاح «خشونت‌پرهیزی» که در یک‌سال گذشته در داخل و خارج ایران بسیار مورد استفاده بوده، از منظر کاربرد واژگان آن، یک اصطلاح اشتباه است. این اصطلاح خطاب به مردم و جوانانی گفته می‌شود که به خیابان‌ها می‌آیند تا در مقابل دیکتاتور بایستند. گویی مردم و نسل جوان و شورشی و قیامی که برای مبارزه، به خیابان می‌آیند، می‌خواهند خشونت کنند. بنابراین واضعان این توصیه، پند و نصیحت، نخست عامل اصلی یعنی دیکتاتور مسلط را از یک معادله حذف می‌کنند، سپس به مبارزان کف خیابان هشدار می‌دهند که از خشونت پرهیز کنند. از این رو این ترکیب، در معنا و کاربرد آن، یک‌جانبه و اساساً اشتباه است.
آن‌هایی که به خیابان می‌آیند تا در مقابل دیکتاتوری بایستند، برای خشونت نمی‌آیند، بلکه برای مقابله با خشونت، برای انقلاب علیه خشونت، برای قیام، برای شورش، برای اعتراض و فریاد و دادخواهی می‌آیند. می‌آیند که نظمی ارتجاعی، نظمی استثماری و سرکوب‌گرانه را سرنگون کنند و سپس نظمی دموکراتیک را جایگزین نمایند. بنابراین اطلاق خشونت و تبلیغ خشونت‌پرهیزی خطاب به اینان، توهین به قیام و انقلاب و دادخواهی مردم است. این بررسی یک وجه از معنای این اصطلاح است.
در معنای دیگر، استفاده از همان ادبیاتی است که دیکتاتور ترویج می‌کند. دیکتاتورها همیشه در طول تاریخ، توجیه می‌کنند که مخالفان ما می‌آیند که خشونت و اغتشاش کنند و ما باید جلو خشونت آن‌ها را بگیریم! این توجیه سرکوب‌گری آن‌هاست.
عبارت «خشونت‌پرهیزی» اصطلاح قلب‌شده‌یی است که اتفاقاً از طرف دیکتاتور و مماشات‌گران و هم‌سویان آنان استقبال هم می‌شود؛ چرا که هاله‌یی، سایه‌یی و طیفی از اتهام و بهتان «خشونت» را بالای سر قیام‌کنندگان و نسل مبارز و شورشی شکل می‌دهد. 
بنابراین نفس این عبارت اشتباه و رفتن روی میز دیکتاتور و استفاده کردن از ادبیات آن علیه انقلاب و قیام است. 
 
خاستگاه و پرداخت بها
در وجه دیگر، باید از منادیان خشونت‌پرهیزی که نصیحت‌ها و توصیه‌ها می‌کنند و هشدارها می‌دهند، پرسید که آیا می‌شود خودتان بیایید توی خیابان و با همین شیوه‌ی خودتان، دیکتاتوری ولایت فقیهی را سرنگون کنید؟ آیا می‌شود بهای نصیحت و توصیه‌یی را که می‌کنید، بپردازید و با آوردن جمعیت میلیونی به خیابان، دیکتاتوری آخوندی را سرنگون کنید؟ آیا شمایان حاضر هستید دست در جیب خود کرده و بهای این مسیر و روش را با یک فراخوان به مردم ایران و سینه سپر کردن مقابل پاسداران ولایی بپردازید؟ چه از این بهتر که فاشیسم مذهبی ملایان با تظاهرات مسالمت‌آمیز و مدنی و میلیونی سرنگونی شود؟
متأسفانه آن‌چه از این منادیان در داخل و خارج ایران دیده‌ایم و می‌بینیم، همواره این بوده است که بیرون گود هستند و هرگز اهل پرداخت بهای حرف و خواسته‌ی خودشان نبوده و نیستند. از اینان باید خواست که لطفاً یک نمونه در تاریخ معاصر ایران نشانی بدهند که  شیوه‌ی مطلوب خودشان، جواب داده باشد. 
واقعیت این بوده است که این روش‌ها در تاریخ معاصر ایران و همین چهار دهه‌ی گذشته، فقط هرز دادن انرژی، بر باد دادن امیدها و پراکندن یأس و انفعال و گریز از مبارزه و پایداری در مقابل دیکتاتوری‌های پهلوی و ملایان بوده است. از طرفی این شیوه، یعنی دعوت مردم از توی خیابان به خانه‌ها و میدان را به‌نفع سرکوب‌گران خالی کردن.
همین چهار دهه اثبات کرده است که این توصیه‌ها و تبلیغات همراه‌شان، بازی کردن روی میز یک دیکتاتوری وحشی است که خاک ایران و جغرافیای آن را برای سلطه‌گری و استثمار حداکثر و چپاول سرمایه‌های آن می‌خواهد. آیا این چهار دهه جز این را اثبات نموده است؟ 
بنابراین مبارزه با این قوم وحشیِ اشغالگر، اسمش خشونت نیست، انقلاب و قیام است، برانگیختگی اجتماعی و انسانی است. همان مفهومی‌ست که مقدمه‌ی منشور بین‌الملل حقوق بشر، آن را مشروع و حق مسلم دادخواهان در برابر دیکتاتوری و تحمیل و زور معرفی نموده و حق آن را به‌رسمیت شناخته است.   
 
مرجع تعیین نوع و روش مبارزه
در وجه سوم، پرسش این است که اساساً روش و نوع مبارزه با یک حکومت را چه مرجعی تعیین می‌کند؟ حاکمیت یا اپوزیسیون و مخالفان؟ آیا یک حزب، گروه، سازمان و جریان سیاسی می‌تواند با تمایل و دل‌خواه خودش نوع و روش مبارزه با حاکمیت مستقر را تعیین کند؟
  تاریخ طولانی مبارزات نسل‌های بشری برای رهایی از سلطه‌ی دیکتاتورها و استعمارگران، ثبت کرده است که نوع و روش مبارزه‌ی مخالفان یک حکومت را نوع سیاست و روش حکومت‌مداری یک حاکمیت تعیین می‌کند. کافی‌ست به تاریخ معاصر ایران مراجعه کنیم تا ببینیم نوع مبارزه‌ی انقلابیون و آزادی‌خواهان در مقابل دیکتاتوری‌ها را چه عاملی تعیین کرده است. بی‌شک به این نتیجه خواهیم رسید که نوع حکومت‌مداری قاجاریه و پهلوی و آخوندی مشخص می‌کند که مخالفان و منتقدان و اپوزیسیون‌‌شان چگونه رفتاری با آن‌ها داشته باشند. مثلاً مبارزه در یک حکومت دموکراتیک با یک حکومت تمامیت‌خواه و انحصارطلب، از اساس متفاوت و در دو سر طیف است.
آیا با حکومتی عقیدتی که صنف نویسندگان را ــ آن هم بدون هیچ تشکل سیاسی ــ با قتل‌های زنجیره‌یی خطاب قرار می‌دهد، می‌شود مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز و قانونی و مدنی کرد؟ مگر اصلاً چنین حاکمیتی اصل «مبارزه» و «رقابت» را به‌رسمیت می‌شناسد؟ 
بنابراین نوع و شکل مبارزه با یک حاکمیت را فقط و فقط سیاست خود حاکمیت تعیین می‌کند.
 
نتیجه‌گیری
تبلیغ «خشونت‌پرهیزی»، علاوه بر توهین به قیام‌کنندگان و مبارزان و مردم دادخواه، رفتن روی میز دیکتاتور و بازی با ادبیات و تبلیغات آن است. 
هدف هم یک‌چیز بیشتر نیست: همواره در مقابل دیکتاتور کوتاه آمدن و میدان را به آن سپردن. 
ماده‌ی مشخص آن یک‌چیز بیشتر نیست: مردم و قیام‌کنندگان از خیابان به خانه‌هایشان بروند و جلو دیکتاتور و عوامل سرکوب‌گرش نیایستند و نجنگند.
نتیجه یک‌چیز بیشتر نیست: ترویج یأس و سرخوردگی و سرگشتگی و بریدگی. 
اگر منادیان «خشونت‌پرهیزی» واقعاً در راهنمایی خود صادق و اهل پرداخت بها هستند، این گوی و این میدان! بفرمایید جلو پاسداران ولایی سینه سپر کنید و جمعیت میلیونی مردم ایران را به‌قول خودتان به‌شیوه‌های چکسلواکی و مصر به میدان بیاورید! 
واقعیت صحنه‌ی سیاسی ایران اما گواهی می‌دهد که عصر این نصحیت‌ها و تبلیغ‌های مبلغ خانه‌نشینی و وادادگی گذشته و خیانت به آرزوها و مبارزات و خون‌های نسل به نسل ایرانیان است. تمام تجارب و راه‌های آزموده شده در ۴۵ سال گذشته ــ به‌طور خاص در یک‌دهه‌ی اخیر ــ فریاد می‌زنند و فراخوان می‌دهند که نظام جمهوری اسلامی تنها یک راه و روش را پیش پای مردم و قیام‌آفرینان باقی گذاشته است: مبارزه‌ی سازماندهانه‌ی اجتماعی و انقلابی و قهرآمیز و قاطع. امید ملی به رهایی از اشغال‌گران ولایی برای تحقق آزادی و برابری و دموکراسی، از این راه و روش برانگیخته خواهد شد.  

۶ خرداد ۱۴۰۲