بیش از یک هفته است که نگاه جهان معطوف به کف خیابان‌های ایران شده است. در نهمین روز خیزش و خروش، ۱۳۹ شهر با گام‌های پیش‌روندة نسل نوخواه و تسلیم‌ناشونده، علیه دیکتاتوری فقاهتی برخاسته‌اند. هر روز که دامنة قیام و خیزش، شهر به شهر گسترش می‌یابد، دریچه‌یی به‌روی راه‌حل نهایی نجات ایران گشوده می‌شود. 
برای شناخت ابعاد کار و مسؤلیتی که باید صورت گیرد تا به سقوط نهایی دیکتاتوری ولایت فقیهی منجر گردد، لازم است یادآوری شود که در مرحلة کنونی با دو پدیدة موازی در صحنة سیاسی و اجتماعی ایران مواجهیم: کف خیابان و فضای شبکه‌های مجازی.
در کف خیابان، شورش و نبردی خشماگین علیه سراپای دیکتاتوری ولایی جریان دارد و در فضای مجازی یا شبکه‌های اجتماعی، شاهد گفتار و نوشتار با انواع نگرش‌ها، راه‌حل‌ها و کنش‌ها پیرامون جریان کف خیابان و یا سوق دادن بخشی از آن و نهان کردن بخشی دیگر هستیم.  
 
بی‌شک در میان مردم ایران، روش‌های مبارزه با جمهوری اسلامی دارای طیف‌های گوناگون است. اگر تمام مسیرها یا راه حل‌ها را به موازات هم ترسیم کنیم، میان برخی مسیرها و راه‌حل‌ها یک وجه مشترک خواهیم دید و میان برخی دیگر وجه مشترکی متفاوت. مثلاً مبارزة مدنی، مبارزة منفی، خشونت‌پرهیزی و اعتراض مسالمت‌آمیز در یک طیف قرار می‌گیرند، ایستادن مقابل نیروهای حکومتی و مقابله به‌مثل با آنان و مبارزة قهرآمیز در طیفی دیگر.
هیچ‌کدام از این طیف‌ها خلق‌الساعه نیستند که مثلاً در همین خیزش و قیام جاری در بیش از ۱۳۹ شهر ایران رو آمده باشند؛ طیف انواع‌ مسیرها و راه‌حل‌ها برای تحقق تغییر در هر جامعه‌یی، همواره دارای تاریخچه و شناسنامه بوده و هستند. واقعی بودن یا نبودن‌شان را هم همین شناسنامه و تاریخچه گواهی و شهادت می‌دهند.
 
مبارزة مدنی، مبارزة منفی، خشونت‌پرهیزی و اعتراض مسالمت‌آمیز، طیفی از مقابله و مبارزه است که در وهلة نخست، حاکمیت سیاسی حرف‌شنوی، مدارا، حقوق شهروندی، فعالیت آزاد سیاسی و انتقادی و نیز آزادی بیان و اجتماعات را بپذیرد. تاریخچة پشت سر در این بیش از ۴۳ سال گواهی داده است که این مسیر با تمام بهایی که برایش پرداخته شد، از ۲۳ بهمن ۵۷ تا ۳۰ خرداد ۶۰ طی شد ولی خمینی نه تنها به آن تن نداد، که همان مسیر نیمه‌دموکراتیک را هم حتی چند ماه قبل از ۳۰ خرداد، با دشنه و گلوله و زندان پاسخ داد و بست. جمهورس اسلامی آخوندی از آن پس تا ۸۸ و تا همین خیزش ۱۴۰۱ در کف خیابان‌های ایران، یک قدم هم به دادخواهیِ مسالمت‌آمیز در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و حتی صنفی پاسخ نداده است. به‌همین دلیل تمام اقشار جامعة ایران با جان‌های به لب رسیده، به‌طور مشترک به این پرسش رسیده‌اند که «چه باید کرد؟». 
 
آن کسان یا جریاناتی که ماهیت پلید و ارتجاعی این حاکمیت قرون وسطایی را از خمینی تا خامنه‌ای شناخته‌اند، یقین داشتند که اقشار مردم ایران با تمام تجارب تلخ‌شان در مواجهه با این حاکمیت، گام به گام و ناگزیر به انتخاب مضمون ۳۰ خرداد با آن خواهند رسید. امروز در کف خیابان‌های ایران، این تجربة تاریخی بار دیگر توسط سه نسل پس از ۳۰ خرداد ۶۰ تجربه می‌شود و جریان دارد.
 
در فضای مجازی اما شاهد برخی رویکردها و تفسیرها با هدف تغییر موضوع نبرد بین جامعة ایران با حاکمیت ملایان هستیم. اینان تلاش می‌کنند با در اختیار داشتن رسانه، برخی تصاویر کف خیابان‌های شهرهای ایران را پوشش ندهند و برخی را که پسند رویکرد و تفسیر خودشان است، پوشش دهند تا به مخاطب‌شان ــ که طبعاً بخشی از مردم ایران هستند ــ پسند خود و تفسیر خود را القا نمایند. این طیف تلاش دارد «خشونت‌پرهیزی» را مخالف جریان کف خیایان‌های شهرهای ایران تبلیغ نماید و تحقق پوشش آزاد بانوان را کفایت مبارزه با جمهوری اسلامی تلقین کند. بدین سبب، هرآن‌چه را هم که در رسانه‌های خود پوشش می‌دهند، از این دو فیلتر می‌گذرانند. بی‌شک نتیجه‌یی که از خروجی این رسانه‌ها حاصل خواهد شد، بی‌دنباله کردن جریان کف خیابان علیه دیکتاتوری فقاهتی و برحذر داشتن مخاطبان خود از پیوستن به جریان مبارزه‌یی سراسری با هدف تعیین تکلیف نهایی جمهوری اسلامی است. 
 
بی‌شک اگر دیکتاتوری ملایان به پوشش آزاد تن دهد، به آزادی اجتماعات التزام عملی دهد، به فعالیت آزاد سندیکاها و اتحادیه‌های مستقل صنفی رضایت دهد، به آزادی قلم و بیان متعهد باشد، به مخالفان و منتقدان سیاسی میدان فعالیت بدهد، میلیون‌میلیون ایرانی به کف خیابان‌ها خواهند آمد و در یک انتخابات آزاد با نظارت سازمان ملل، حکومت ملی و دموکراتیک تشکیل خواهد شد. ولی فعلاً با سلطة تمامیت‌خواه و تمامیت‌خوار نظام ولایت فقیهی، تا تحقق آن اتوپیای موعود و صبح دل‌انگیز آرزومندی، راهی جز کف خیابان و مقابله به مثل با اقتدارگراییِ مذهبی ــ جنسیتی باقی نمانده و در دسترس نیست. اگر قرار است فراخوانی برای گذار حداکثری و میلیونی از نظام جمهوری اسلامی از طریق همة رسانه‌های فارسی‌زبان داده شود، فراخوان به پیوستن به جریان کف خیابان‌ها در همین روزها و هفته‌ها است که مدام دریچه‌های رو به آینده گشوده می‌شوند. تک‌تک ما ایرانیان بیرون از حاکمیت ملایان و نان‌خورهایش، چنین رسالتی هم‌اینک بر شانه‌هایمان است.
 
شرافت سیاسی در برهة کنونی و پس از ۹ روز قیام سراسری، در پای‌بندی به الزامات پیش‌برد جریان کف خیابان‌ها با هدف بلوغ آن به سرنگونی نهایی مهیب‌ترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران و نجات مرز پرگهرمان است. 
دفترهای تاریخ حیات ملت‌ها و جنبش‌های رقم‌زنندة این دفترها، با انواع مسیرهایی که پیموده‌اند تا به مطلوب ملی و انسانی خویش رسیده‌اند، در برگ‌های خود ثبت نموده‌اند که حفاظت و دادخواهیِ شرافت انسانی و اجتماعی را باید هدف غایی مبارزة خویش دانست و برای تحقق آن، بهای مسیر آغاز تا پایان را پرداخت. یکی از این دفترها را مهاتما گاندی و نلسون ماندلا رهبران ملی و فقید هند و آفریقای جنوبی، پیش پای نسل‌های بشری گذاشته‌اند تا نسل‌ها تجارب خود را برای نجات فردی و اجتماعی، با معیارهای این دفترها محک زنند:
مهاتما گاندی: «من معتقدم که هر جا ناچار شويم بين توسل به خشونت از یک‌سو و جا زدن از سر ترس از سوی دیگر، يکی را انتخاب کنيم، حتماً باید دست زدن به خشونت را برگزينيم».
نلسون ماندلا: «مقاومت بدون خشونت تا جایی موثر است که مخالف شما هم به همان قواعد وفادار باشد. اما اگر اعتراض صلح‌آمیز با خشونت مواجه شود، اثرگذاری‌اش به پایان می‌ر‌سد. برای من، مبارزه بدون خشونت یک فضیلت اخلاقی نیست بلکه استراتژی است؛ اما هیچ ارزش اخلاقی در به‌کارگیری سلاحی که موثر نباشد وجود ندارد»!

  ۲ مهر ۱۴۰۱