جان بر سر آزادی ایران از اشغالگران آخوندی گذاشتن، چه قدرت و نفوذ و اثربخشی بر ایرانزمین دارد که در آرامگاهها هم تعقیب، بازاعدام، سنگسار، بیشناسنامه و بینشان میشود؟
جنایت شکستن و نابود کردن سنگ مزارها توسط عملههای دیکتاتوری ولایت فقیهی، گواهیِ آشکار میدهد که قربانیان فاشیسم مذهبی، در مزارها و نمادهای یادبودشان هم در حال نبرد با دیکتاتور و عملههایش هستند. آخرین نمونه از این نبرد، سبعیت عقیدتی و جلادیِ عملههای حکومتی حین تخریب مزارهای شهیدان قیام ۱۴۰۱ در مشهد و اصفهان و ایذه است.
سبعیت عقیدتی و جلادی در اندیشیدن، با صدارت خمینی در ایران شایع شد. خمینی بدون داشتن ذرهیی صلاحیت قضایی و حقوقی، فتوای ضدبشریِ مرتد بودن و حلال بودن خون افراد و گروههای مخالف عقیده و سیاستش را داد. وارثان سبعیت عقیدتی او، این سیاست ضدبشری را به میان گورستانها هم بردند و جلادیِ افکارشان را با شکستن سنگ مزار مخالفان عقیده و سیاستشان مهر کردند.
یادآوری میشود که خامنهای بعد از قیام دی ۱۳۹۶ گفت: «در نظام جمهوری اسلامی هیچکس را بهخاطر فکر و عقیدهاش مورد مؤاخذه قرار ندادهاند و این حرفها که فلانی را بهخاطر عقیده بازداشت کردهاند، همه دروغ است»!
اگر شکستن سنگ مزار و تخریب آن، محصول فتوا و سیاست مذهبی و عقیدتی حکومت نیست، پس چیست؟ اگر زندانی را بر سر باور و آرمان او، بازجویی کردن و حکم قتل عام صادر کردن، محصول فتوا و سیاست مذهبی و عقیدتی نیست، پس چیست؟
در شرایط اجتماعی ایران کنونی که برآمده از یک قیام بزرگ است، هدف ارتجاع آخوندی با زعامت ولی فقیه در تخریب مزار شهیدان قیامها، از یکطرف تلاش برای پراکندن خانوادهها با تحمیل رعب و هراس و از طرف دیگر به فراموشی سپردن خاطره، نام، تصویر و نشان این آفتابکاران دهههای متمادی تا کنون است؛ غافل از آنکه اینان نسل اندر نسل در لحظهی شهادت، همچون دهانهی باز کهکشانی به قلب و عاطفه و عشق و کانون برانگیختگی مردمان سرریز شده و سرچشمهی جوشان نبردی با عزمی فراتر و گستردهتر از پیش میشوند.
هر سنگ مزار ستارهی تابناک آزادی ایران که توسط عملههای اشغالگران آخوندی شکسته و تخریب میشود، مرزبندی قاطع با پلشتترین قوم ارتجاعی و ضدبشری را در سراسر ایران تعمیق میدهد و با برانگیختن وجدانهای بیدار انسانی، شکاف درون حکومت را شتاب بیشتری خواهد داد. مگر جنایات افسارگسیختهی حکومتی در دههی ۶۰ و مشخصاً قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، موجب بزرگترین شقهها در نظام آخوندی نشد؟ مگر موجب شعلهور شدن قیامها از ۸۸ تا ۱۴۰۱ نشد؟
حالا با نظارهی شکستن حرمت و شأن مزار هر شقایق و لالهیی، شعلهیی از سینهی مردم ایران زبانه میکشد. توفان خشمها این شعلهها را از دشتهای مزارآبادها به ارکان و نمادهای نظام آخوندی میبرند. تکرار و تکرار تخریب مزار شهیدان و جانباختگان راه آزادی توسط عاملان بهفرمودهی حکومتی، فقط و فقط انباشتن بمبها بر زرادخانهی خشم فشردهی یک میهن است و هیچ حاصلی برای حکومت ولی فقیه و جلادان تحت امرش نخواهد داشت.
اینها گورهای سکوت و فراموشی نیستند؛ گهوارههایند که بغض زمان تا سپیدهدم آزادی تکانشان میدهد. هر تکانی، بیدارباش قافلهیی را میزند جرس...
«تو را تخریب رد پای آزادی چه سود؟
تو را تطاول بهار چه سود؟
كاین سرو را
فصل بیبرگی نیست؛
كه شیدای آزادی
دیرگاهیست تا از زمین بـر شدهست.
تو را تخریب سنگ و خاك چه سود؟
كاین نامها
در تار شعر و چكامه و مزمور
در پود سیم و نوا و نغمه و چگور رفتهاند.
اینسان كه آهن پلشتی
بر شقیقهی سنگ كوبی و
دشنهی شقاوت
بر عاطفهی خاك،
«گور خود كنی به دست خود»
كه میهنی که مزار آزادیست
دیریست از تو گذشتهست
زان پیش تا رجم حیات و اعدام زندگی را
از فلك بر شدی.»
۲۰ خرداد ۱۴۰۲