پرندهی خیال من تشنهی دیدن تو موند
ترانهی ماه تو رو دریا به دریا رفت و خوند
شعر به شعر میدوم پلنگ قصهها میشم
تا برسم به ماه تو بوسه به بادها میدم
تا که پلنگ زندگی از آب و آتیش رد بشه
مهتاب قصههام بمون تا شب بدکیش رد بشه
وقتی که برگردی، یههو شب از ستاره پر میشه
فصل قناره میگذره رسم بهاره پر میشه
بذار فریب من بیاد کمک کنه رؤیاهامو
دستای عشقو بگیره برسونه به دست تو
از شعر بلند: برگشت از تبعید
۱۷ مرداد ۱۴۰۲