نقش روشنفکر (۷)
نوشته: ادوارد سعید
برگردان: دکتر حمید عضدانلو
انتشارات آموزش
چاپ اول، ۱۳۷۷
۱۷۵ صفحه
......................
یادداشتبرداری: سعید عبداللهی ــ آذر ۱۴۰۲
حقیقتگویی به قدرت
ــ روشنفکر آن کارمند یا کارگزاری نیست که خود را تسلیم اهداف سیاسی یک حکومت یا تشکیلاتی بزرگ یا حتا صنفی کند که ذهنیت حرفهیی مشابهی دارد. در چنین موقعیتی وسوسههایی از قبیل انحراف از اصول اخلاقی، تفکر از درون یک رشته یا فن ویژه یا تقلیل شکاکیت تحت نام همسانی و همنوایی، بسیار بزرگتر از آنند که بتوان به آنها اعتماد کرد. بسیاری از روشنفکران در برابر چنین وسوسههایی کاملاً سر فرود میآورند و تا حدودی همهی ما همین کار را میکنیم. هیچکس، حتا دریادلترین آزادگان، کاملاً متکی به خود نیست. ص ۱۳۱
ــ روشنفکر باید مادامالعمر درگیر جدالی با همهی اولیاء بصیرت یا کتابهای مقدسی باشد که چپاولگری آنها بیش از اندازه بود و استبدادگراییشان تحمل هیچ مخالفت و یقیناً هیچ نوع تنوع و گوناگونی را برنمیتابد. آزادایِ مصالحهناپذیر عقیده و ابراز آن، سنگر اصلی روشنفکر است. ص ۱۳۳
ــ برای روشنفکر، جستوجوی مناظرهی سخت و دشوار، هستهی اصلی عمل است. ص ۳۴
ــ یکی از رذیلانهترین حیلههای روشنفکر، فضلفروشی پیرامون تجاوز به حقوق در جامعهیی دیگر و تبرئهی همان اعمال در جامعهی خودی است. ص ۱۳۷
ــ تا آنجا که به ایالات متحده مربوط میشود، مسألهی واقعی در خلیج فارس، اصولی نبودند که حکومت بوش مدعی آنها بود، بلکه مسألهی اساسی را نفت و قدرت استراتژیک تشکیل میداد؛ اما آنچه باعث سازش بحثانگیز روشنفکری در سراسر کشور شد، در تکرار ناروا بودن اشغال سرزمینی که از راه زور یکجانبه بهدست آمده، فقدان کاربرد همان ایدهی جهانشمول بود. بهنظر میرسید که آنچه هرگز برای بسیاری از روشنفکران آمریکایی حامی جنگ معنا و مفهومی نداشت، این بود که خود ایالات متحده همین اواخر به دولت مستقل پاناما تجاوز کرده و برای مدتی آنجا را به اشغال خود درآورده بود. صص ۱۴۰ و ۱۴۱
ــ یکی دیگر از متحدان ایالات متحده، اندونزی، در یک هجوم غیر قانونی در اواسط دههی ۱۹۷۰ بهمعنی واقعی کلمه، هزاران تن از اهالی تیمور را قتل عام کرد. شواهدی در دست است که نشان میدهد ایالات متحده در مورد ترس و وحشت موجود در جنگ تیمور شرقی اطلاع داشته و از آن حمایت میکرده، اما فقط تعداد اندکی از روشنفکران در ایالات متحده، که مانند همیشه سرگرم بحث دربارهی جنایات شوروی بودند، در اینباره صحبت کردند...این است روشهای سیاسیِ غیر آرمانی و مبتنی بر قدرت. صص ۱۴۱ و ۱۴۲
ــ در جامعهیی تودهوار و بسیار کنترلشده، هدف از گفتن حقیت، طرحریزی برای بهبود موقعیت و شرایطی است که با یک رشته اخلاقیِ قابل اجرا [صلح، آشتی، کاهش رنج] همخوانی داشته باشد... هدف فرد از نوشتن و صحبت کردن این نیست که به همه نشان دهد تا چه حد راست میگوید، بلکه در دگرگون کردن جو اخلاقی موجودی تلاش میکند که به واسطهی آن چنین تجاوزهایی صورت میگیرد؛ او سعی میکند تا از تنبیه ناعادلانهی مردم یا افراد جلوگیری کند یا آن را از میان بردارد؛ او سعی میکند تا آزادیهای دموکراتیک را برای همگان ــ و نه بهصورتی نفرتانگیز برای اقلیتی برگزیده ــ شناسایی و برقرار کند. ص ۱۴۵
ــ هیچچیز بیشتر از آن عادات ذهنی روشنفکر که او را وادار به طفره رفتن یا کنارهگیری میکند، قابل سرزنش نیست؛ آن خصلتی که شما را از جایگاه صعبالحصولی که بنیادش بر اصول اخلاقی بوده و شما میدانید که راه درستی است، منحرف کرده و شما تصمیم میگیرید که آن راه را نپیمایید...میخواهید شهرت خود را بهعنوان آدمی متعادل، عینینگر و میانهرو حفظ کنید...روزی این امید را دارید که درجهی افتخاری، جایزهیی بزرگ و شاید حتا یک مقام سفارت به شما اعطا شود. ص ۱۴۶
ــ آوای روشنفکر تنها و بیکس، طنینافکن است؛ فقط به این دلیل که خود را آزادانه به واقعیت یک جنبش، به آرزوهای یک ملت و به پیگرد همگانی یک آرمان مشترک پیوند میزند. ص ۱۴۷
ادامه دارد...