شناخت اصل و اساس و علت قیام‌های دو دهه‌ی اخیر و خاصه قیام ۱۴۰۱، آن جوهره و و بلوغ سیاسی را می‌طلبد که نخست دریافته باشد این قیام‌ها نه برای اصلاح نظام ولایت فقیه، که برای دگرگونی بنیادین به‌معنی نفی کلیت این حاکمیت بوده و هستند.
اگر چنین جوهره‌ی شناخت و بلوغ سیاسی در نگرش به این قیام‌ها وجود نداشته باشد، کنش‌گر یا تحلیل‌گر، مدام بین درون و بیرون حاکمیت چونان پاندولی در حرکت است. حاصل این است که هرگز هیچ راهی قاطع و تعیین‌تکلیف شده برای برون‌رفت از اوضاع و بحران میان حاکمیت و مردم نمی‌یابد و هرچه هم که تلاش کند راه نشان دهد، بی‌هیچ تردیدی در نهایت همه‌ی راه‌ها به درون حاکمیت آخوندی ختم خواهند شد!
 
در این طیف از کنش‌گران و تحلیل‌گران، پیشانی‌سیاه‌ترین‌شان اصلاحاتی‌های شیرگرفته شده از مادر نظام آخوندی هستند. اینان که مغبون‌ترین‌ها در معامله‌ی میان شریعت مسلط و مردم‌سالاریِ امام‌شان می‌باشند، یکی از مشکلات همیشگی‌شان اپوزیسیون اصیل و ریشه‌دار به‌قدمت ۵۸ سال مبارزه با دو دیکتاتوری شاهی و شیخی است. اینان برای این‌که این واقعیت تثبت‌شده در تاریخ نبرد با نظام آخوندی را به‌عمد دور بزنند، در یک بی‌شرافتی و خیانت مضاعف، تلاش می‌کنند چهره‌ی اپوزیسیون نظام را بدتر از نظام معرفی کنند. 
 
اینان سال‌هاست همین خط و سیاست را به خارج کشور منتقل نموده‌اند تا امید به تغییر ایران با عبور قاطع از حاکمیت آخوندی و سرنگونی آن را به سایه ببرند و ایران آینده را مرادف سوریه و عراق تلقین کنند. از همین‌روی، اینان دشمن‌ترین دشمنان هرگونه انقلاب و تغییر بزرگ در ایران هستند. اینان چه در داخل و چه در خارج ایران همواره تبلیغ‌کرده و می‌کنند که اپوزیسیون جمهوری اسلامی بدتر از آن است. اینان از مصادر و منابع شیطان‌سازی علیه اپوزیسیون نظام ــ به‌طور خاص علیه سازمان مجاهدین خلق ایران ــ بوده و هستند.
 
در زمره‌ی اینان باید از نان‌خور نظام ولایی صادق زیباکلام در کسوت بی‌مسمای استاد دانشگاه نام برد. نام‌برده چند سال پیش که در معرض پرسش میان بیرون و درون نظام قرار گرفته بود، گفت «من اگر لازم باشد سلاح دست می‌گیرم و از حفظ نظام دفاع می‌کنم». حالا در آخرین اظهارات ضد هرگونه قیام و انقلاب و تغییر بنیادین در ایران، با هدف ترویج یأس، مدعی شده است: 
«بر این باورم که به‌جز تغییرات و تحولات آرام‌آرام، هیچ گزینه دیگری وجود ندارد»! (سایت عصر ایران، ۲۲ خرداد ۱۴۰۲)
انگار نسل‌های پیاپیِ سرنگونی‌خواه، زنان، زندانیان سیاسی و همه‌ی اینان که رأس نظام ولایت فقیه را نشانه گرفته‌اند، دست روی دست گذاشته و منتظر نسخه‌پیچی یک عنصر وارفته و ماله‌کش جنایات جمهوری اسلامی هستند تا برایشان «گزینه تغییرات آرام‌آرام» و لابد از درون نظام بپیچد!
 
مصداق شیرگرفته‌گان از نظام ولایی در وصف اینان اصلاً مبالغه نیست. اینان هرجا که لازم شده و باشد، همان ادبیاتی را علیه قیام‌های جاری به زبان می‌آورند که عیناً خامنه‌ای و کارگزارانش بیان می‌کنند. خامنه‌ای بارها گفته است که قیام‌کنندگان «بخشی بسیار ناچیز» هستند. صادق زیباکلام هم در وصف قیام شش ماه دوم سال ۱۴۰۱ می‌گوید: 
«تهران شب‌ها ۱۴ میلیون و روزها ۱۲ میلیون جمعیت دارد. در اوج شلوغی‌ها در تهران جمعیت به بیست هزار نفر نمی‌رسید». (همان)
 
نازل کردن قیام و خشم مردمی به‌جان آمده در مقابل نظام ولایی که حداکثر نیرو و سلاح و تجهیزات را برای سرکوب قیام‌کنندگان می‌چیند، وجهی دیگر از وظایف ماله‌کشان نظام و چشم بستن به جنایات آن است. این در حالی‌ست که ویژه‌گی قیام‌های ایران به‌دلیل حداکثر سرکوب‌گری حاکمیت، هرگز میزان جمعیت و عدد و ارقام آن نبوده و نیست؛ بلکه نفس شکل‌گیری قیام‌ها و تدوام‌شان با هر میزان جمعیت، حائز بیشترین اهمیت در تعادل قوای سیاسی با حاکمیت بوده است. هر چهار قیام بزرگ از ۸۸ تا ۱۴۰۱ مبین همین واقعیت مهم و تعیین‌کننده هستند. هر چهار قیام با هر میزان جمعیت، از آن‌چنان قدرت و اثرگذاری سیاسی برخوردار بودند که نظام را تا لب پرتگاه سقوط بردند و نیز نظام را گرفتار بزرگ‌ترین شقه‌ها و تضادها و چالش‌ها کرده‌اند.
 
این عنصر حکومتی که همواره تلاش می‌کند سوپاپ نظام را در دست داشته باشد، به‌عمد تلاش می‌کند سطح اپوزیسیون نظام را در سایز و حد سلطنتی‌ها و شاه‌پرست‌ها معرفی کند که بگوید بنیاد و اساس و شکل و ادبیات اپوزیسیون جمهوری اسلامی همین‌هایند و جز این هیچ نیست. دقت کنید:
  «شما با یک اپوزیسیون رو‌به‌رو هستید که نه یک طرح دارد نه برنامه. فقط تلاش دارند که جمهوری اسلامی نباشد. این اپوزیسیون بدتر از عوام رفتار می‌کند. یکی از سوالات ما در مورد اپوزیسیون این است که اگر شما به انقلاب ۵۷ و سرنگونی رژیم شاه منتقد هستید و خواستار اصلاح آن نظام با بختیار هستید، چرا همین دیدگاه را درباره جمهوری اسلامی و اصلاح آن ندارید؟». (همان)
 
به‌راستی کدام کنش‌گر سیاسی یا رسانه‌ی سیاسی در چهار دهه‌ی گذشته‌ی ایران هست که نداند شورای ملی مقاومت ایران از پاییز سال ۱۳۶۰ به بعد، چندین طرح و برنامه‌ی مصوب و مشخص در زمینه‌های قومیت‌ها، زنان، آموزش، سیاست و ادیان و نیز طرح ۱۰ ماده‌یی مریم رجوی را با اعتبار جهانی ارائه کرده است؟ اما صادق زیباکلام تمام تلاشش را می‌کند که به‌عمد و طابق‌النعل بالنعل پروپاگاند ولایی، واقعیتی با این قدمت و بزرگی را دور بزند، سانسور کند و سطح اپوزیسیون تاریخی و اصیل ایران را در قواره‌ی شاهی و نایاکی نشان دهد که بگوید: «با یک اپوزیسیون روبه‌رو هستید که نه طرح دارد نه برنامه»!!
 
مشاهده می‌شود که ملازمان نظام ولایی در هر کسوت غالب و مغلوب که باشند، تلاش دارند علیه اصل و اصالت اپوزیسیون و نیز اصل و هدف قیام‌های ایران، سانسور و شیطان‌سازی کرده تا در نهایت، همه‌ی آب‌ها به رودخانه‌ی نظام آخوندی بریزند تا بساط اینان برقرار بماند: «به هیچ‌وجه اعتقاد ندارم که سرنگونی نظام یک گام به جلو است». (همان)
از این رو افرادی هم‌چون صادق زیباکلام، دشمن‌ترین‌ها علیه هرگونه انقلاب و قیام و تغییر بنیادین با شاخص عبور از تمامیت نظام ولایت فقیه هستند.  
اصل و اصالت قیام برای سرنگونی نظام آخوندی‌ و ریشه‌داری اجتماعیِ این سرنگونی‌خواهی است که بالا آوردن ماهیت هم‌سویان با نظام و قسم‌خوردگان به حفظ نظام در پوش اصلاحاتی و منتقد را شتاب داده است. 
۲۳ خرداد ۱۴۰۲