سالها پیش چند روزی بیمار و بستری بودم. در یکی از گاهگاههایی که حال و حوصلهی مطالعه و تمرکز و تفکر داشتم، ناگهان اشعهی یک هشدار و تأمل بر روزها و سالهای گذران عمر، ذهنم را درگرفت و با خود برد. حاشیههای همراه این اشعهی ناگهانی ــ که همان انبوه حوادث تاریخ خودمان و جهانمان باشند ــ با پرسشی کامل شد: ما آدمیان بر این کرهی خاکی چه میکنیم؟ ما چقدر فرصت عمر مفید داریم و چقدر عمر ناگزیر برای زنده ماندن؟
کاغذی برداشتم و حساب و کتاب کردم.
اگر از ۱۵ سالگی تا ۸۰ سالگی را بازهی زمانیِ عمر حیات اجتماعیمان در نظر بگیریم، در این ۶۵ سال ما چقدر عمر مفید داریم؟
حساب و کتابها از ۲۴ ساعت شبانهروز چنین حرف میزنند:
کار برای رفع احتیاجات روزانه ۸ ساعت
تغذیه ۲ ساعت
بهداشت ۱/۵ ساعت
خواب و استراحت ۷/۵ ساعت
متفرقه [فرصت استفاده برای عمر مفید] ۵ ساعت
در یک سال:
۶۹۰۰ ساعت صرف احتیاجات ناگزیر کف زندگی و زنده ماندن میشود.
۱۸۰۰ ساعت فرصت استفاده برای عمر مفید هست.
[عمر مفید را میتوان بهطور قراردادی شامل این موارد دانست: ارتقای کار فکری، مطالعاتی و سطح علوم، تولید محتوا و اطلاعات، ورزش، دیدار با خویشان و دوستان و یاری رساندن به آنان، مشارکت در سرنوشت میهن و مردم با شاخص اثرگذاری بر روند پیشرفت مشارکت و داشتن راندمان مطلوب.]
در پایان ۶۵ سال حیات اجتماعی [در ۸۰ سالگی]:
۴۴۸۵۰۰ ساعت صرف احتیاجات ناگزیر کف زندگی و زنده ماندن میشود.
۱۱۷۰۰۰ ساعت فرصت استفاده برای عمر مفید.
نتیجه:
از ۶۵ سال بازهی زمانیِ عمر حیات فردی و اجتماعی
۵۲ سال صرف احتیاجات ناگزیر کف زندگی و زنده ماندن میشود. [وجه مشترک همهی انسانها با دیگر حیوانات.]
از تولد تا مرگ، فقط ۱۳ سال فرصت کیفیت بخشیدن و مفید نمودن عمر وجود دارد!
خوب است با چراغ هشداریِ این اعداد و ارقام، به خودمان توقف بدهیم و از خود بپرسیم:
من در این جهان چه میکنم؟
من چقدر عمر مفید داشتهام و دارم؟
شاید پاسخ انگیزاننده به این پرسشها بتواند ساعتها و سالهای عمر مفیدمان را بیشتر کند و سرنوشت مشترک خودمان و جهانمان را نکوتر، شایستهتر، انسانیتر.
۱۸ شهریور ۱۴۰۱