قیام جاری و پیش رو در ایران به مرحلهی بارز کردن پدیدههایی رسیده است که تا یک ماه قبل، پیشبینی نمیشدند. این قیام، علاوه بر اینکه حکم پالایشدهنده و روشنگر یافته است، ویژگیهایی را از حاکمیت آخوندی بارز کرده که هم در درون حاکمیت و هم در بیرون آن، مورد توجه ویژهیی قرار گرفته است. از میان این ویژگیها، خصلت سرکوبگری ــ که با ذات نظام ولایت فقیه عجین بوده و بدون آن، سر پا نخواهد ماند، ــ مورد نقد درون و بیرون نظام واقع شده است.
چرا یک حاکمیت سیاسی با داشتن بازوهای نظامی ــ آن هم دو بازوی اصلی و چندین باند موازی ــ و با ادعای آسمانخراشِ داشتن حامی مردمی و پایگاه اجتماعی، نمیتواند از پس بحران گریبانگیرش بربیاید؟
این پرسش در کانون بحرانهای نظام ولایت فقیه جای گرفته است؛ طوری که یکی از بزرگترین بحرانها در طول عمر این رژیم میباشد. این بحران، از قضا برآمد مکافات جنایاتی است که سرمستانه به آنها آویخته بود و اکنون بهمثابه زهر در پیکر نظام ریخته است.
نظامی و حاکمیتی که همواره پروپاگاندای آن با فاصلههای بسا جلوتر از واقعیتاش جلوه داده میشد و یکی از ستونهای تکیهگاه حفظ نظام بوده است، اکنون تمامیت پروپاگاندایش در کف خیابانهای شهرهای ایران به پشیزی گرفته نمیشود.
حاکمیت ولایت فقیه با تمام جوارح سیاسیاش اقرار میکند که تنها سرمایهی باقیماندهاش توسل به سرکوب است؛ اما دریغا که این هم به تیغ دو لبه تبدیل شده و جز همین تیغ، مفری برای سرپا ماندنش نمانده است.
پیشرفت قیام در این ۶ هفته، کار را آنقدر سخت نموده که بازیهای باندی نظام هم حتی بهاندازهی الاکلنگ، صرفه ندارد. بهفرض که نظام بخواهد به اصلاح رو بیاورد، بالاخره مادهی مشخص اصلاحات چیست؟ کمآشناترین ذهن به ساختار نظام ملایان، حالیاش است که کمترین اصلاح مورد قبول مردم ایران، حذف اصل ولایت فقیه از قانون اساسی، کنار رفتن شخص ولی فقیه همراه با بازویش سپاه پاسدارن است. میبینید که پیشرفت قیام و دادخواهیِ بیبازگشت مردم ایران، نظام را به چه تنگنایی گرفتار کرده است.
کافیست اشاره کنیم که صدای برخورد کفگیر نظام به ته دیگ، آنقدر بلند شده است که دو عنصر بهاصطلاح اصلاحطلب توسط سیمای منفور نظام ــ که بهطور مطلق در اختیار اصولگرایان است ــ دعوت به رهنمود برای جوانان میشوند. یکی از این دو تن میگوید «کسی دیگر خریدار حرف ما نیست»!
این از وجه سیاسی.
در وجه نظامی که ستون نگاهدارندهی تیغ سرکوب و جنایت در طی این چهار دهه بوده، اوضاع بر منوالیست که نظام را از متوقف کردن قیام، خلع ید نموده است. خلع ید به این معنی که تیغ دو لبهی سرکوب، نظام را گرفتار قلنج نموده تا دست به عصا بماند. اگر تیغ جنایت حداکثری را بر قیامآفرینان و پایداران در دانشگاهها و خیابانها فرود بیاورد، بنزین بر خشم جاری پاشیدن است و هزار برابر شدن فوران قیام و برگشت تیغ بر گردن نظام.
چنین است مشخصات و ابعاد بحران سرکوب در درون و بیرون نظام ولایت فقیه.
در جبههی مقابل، ضرورت آزادی و استقامت برای آن به عینیت غیرقابل بازگشت در نسل کف خیابان رسوخ کرده است. تاکتیک ماندن و استمرار قیام با استراتژی نفی تمامیت حاکمیت، یکی شده و منطبق بر هم و لازم و ملزوم هم شدهاند.
مشاهده میشود تمام جوانب مختصاتی که تشریح شد، گواهی میدهند که تنها گشایش رو به آینده، استمرار قیام با گستردن دامنههای آن در وجوه داخلی و بینالمللی است. یک اصل طلایی را تمام جنبشهای پشت سر و معاصر گوشزد کرده و میکنند: اگر قیام استمرار یابد، جهان به یاریِ ایران خواهد آمد.
۱۰ آبان ۱۴۰۱