نقش روشنفکر

نوشته: ادوارد سعید

برگردان: دکتر حمید عضدانلو

انتشارات آموزش 

چاپ اول، ۱۳۷۷

۱۷۵ صفحه

......................

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی ــ آذر ۱۴۰۲

قسمت اول

سخن مترجم، به بهانه‌ی پیشگفتار

ــ آناتول فرانس یکی از نخستین تعریف‌ها را از روشنفکران به‌دست داد. در نزد وی «روشنفکران آن گروه از فرهیختگان جامعه‌اند که بی‌آن‌که تکلیفی سیاسی ــ ورای فعالیت در محدوده‌ی حرفه ایشان ــ به آن‌ها واگذار شده باشد، در اموری نیز دخالت می‌کنند و نسبت به آن‌ها واکنش نشان می‌دهند که به منافع و مصالح عمومی جامعه بستگی دارد».   ص ۲

ــ چیزی به‌نام روشنفکر خصوصی وجود ندارد؛ «چرا که شما از همان لحظه که کلمات را بر روی کاغذ می‌نشانید و سپس به چاپ می‌رسانید، به جهانی همگانی گام نهاده‌اید.»   ص ۵

ــ «به‌نظر من هیچ چیز بیشتر از آن عادات ذهنی روشنفکر که او را وادار به طفره رفتن یا کناره‌گیری می‌کند قابل سرزنش نیست؛ آن خصلتی که شما را از جایگاه صعب‌الحصولی که بنیادش بر اصول اخلاقی بوده و شما می‌دانید که راه درستی است، منحرف کرده و شما تصمییم می‌گیرید که آن راه را نپیمایید.»  ص۶

ــ  کار روشنفکر فقط تأمل و تعمق در گذشته و پرداختن به جنبه‌های صرفاً زیباشنختی در ادبیات نیست. روشنفکر باید فعالانه وضع موجود را به‌نقد بکشد، در اصلاح آن بکوشید و برای سازندگی فردا به مسائل و مشکلات بپردازد.  ص ۱۰

ــ ادوارد سعید: «به روشنفکری که مدعی است فقط برای خود یا برای آموزش محض یا فقط به‌خاطر علم مجرد می‌نویسد، نه می‌شود و نه باید باور داشت...مبادا از بازبینی و وارسی مدام جهان‌بینی خود و ــ در صورت لزوم ــ از تصحیح و ترمیم آن غافل شوید.»  ص ۱۰

ــ  وقتی روشنفکری جزم‌اندیش شد، سیاست در نزد وی به تعصبی دینی تبدیل می‌شود که همراه‌اش تصفیه‌های قومی، قتل عام و کشاکش پایان‌ناپذیری است که ژرف‌اندیشی درباره‌ی آن‌ها ابعاد هراسناکی پیدا می‌کند.  صص ۱۰ و ۱۱

ــ «روشنفکر حرفه‌یی» فاقد استقلال فکری است و آن چیزی را می‌نویسد یا می‌گوید که اربابانش از او خواسته‌اند.  ص ۱۱

ــ اکثریت منتقدان و هنرمندان، به‌صورتی رسمی در دانشگاه‌ها و مؤسسات دولتی و غیر دولتی مستقر، و مزدبگیر آمرینی شده‌اند که استقلال فکری آنان را اگر هنوز نکشته باشند، به‌سختی مجروح کرده‌اند. «روشنفکران» برای اشاعه‌ی افکار خود چاره‌یی ندارند جز آن‌که در راستای خواست‌های صاحبان مؤسسات انتشاراتی و سردبیران نشریاتی گام بردارند که در نزد اکثرشان دانش و علم به کالایی سودآور تبدیل شده است. این‌که چه کتابی به چاپ برسد یا چه مقاله‌یی منتشر شود، دیگر چندان به نظر صاحب اندیشه بستگی ندارد. این صاحبان بنگاه‌های انتشاراتی و سردبیران‌اند که از طرق انتخاب موضوع و حتا اعمال سانسور، دانشی را نشر می‌کنند که به‌جرأت می‌توان در بسیاری موارد با دانش آفریده‌ی صاحب اصلی اندیشه تفاوت فاحشی دارد.  ص ۱۲

ــ ادوارد سعید: «روشنفکر فردی است با یک قوه‌ی ذهنی وقف‌شده برای فهماندن، مجسم کردن و تبیین یک پیام، یک نظریه، یک رویه، فلسفه یا اندیشه، هم برای همگان و هم به همگان.»  ص ۱۳

ــ  گفتمان‌ها در نزد فوکو، بیانگر ایدئولوژیکی جایگاه‌های طبقاتی نست، بلکه کنش‌های قدرتی است که فعالانه به زندگی مردم شکل می‌دهد.  ص ۱۴

ــ میشل فوکو به‌صراحت به ما می‌گوید: «نقش روشنفکر دیگر این نیست که خود را جلوتر یا در حاشیه قرار دهد تا از آن طریق حقیقت ناگفته را بیان کند. در عوض، روشنفکر باید علیه اشکال مختلف قدرتی مبارزه کند که خود او نیز هم موضوع و هم ابزار آن است».  ص ۱۴

ــ مارسل پروست از خوانندگان خود خواسته بود: «کتاب مرا عینکی تلقی کنید که از پشت آن به بیرون می‌نگرید، و اگر این عینک به چشم‌تان نخورد، عینک دیگری برگزینید».  ص ۱۷

ــ واقعیت برای روشنفکر شامل سیاست به‌معنای رقابت و توزیع آمریت نیست: آن چیزی که نمایندگی نامیده می‌شود، چه از جانب حزب باشد، چه از طریق اتحادیه‌های کارگری و چه توسط هر نهاد دیگری.  ص ۱۸

ادامه دارد...