نقش روشنفکر

نوشته: ادوارد سعید

برگردان: دکتر حمید عضدانلو

انتشارات آموزش 

چاپ اول، ۱۳۷۷

۱۷۵ صفحه

......................

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی ــ آذر ۱۴۰۲

قسمت دوم

پیشگفتار مؤلف

ــ یکی از وظایف روشنفکر، تلاش برای شکستن قالب‌های ذهنی و مقولات تقلیل‌پذیری است که محدود‌کننده‌ی تفکر و ارتباط‌های بشری‌اند.  ص ۲۵                                                                                                                                              ــ فرهنگ‌ها بیش از آن با هم درآمیخته و مضامین و تاریخ‌شان بیش از آن به‌هم پیوند خورده و وابسته‌اند که بتوان آن‌ها را با یک عمل جراحی به‌صورت گروه‌های مخالف بزرگ و بیشتر ایدئولوژیک مانند «شرق» و «غرب» از هم جدا کرد.  ص ۲۶

ــ تلاش من این است که روشنفکران را دقیقاً چهره‌هایی معرفی کنم که نه می‌توان کارهایی را که به جامعه ارائه می‌کنند پیش‌بینی کرد و نه می‌توان آن‌ها را به شعار، خط مشی حزبی راست‌آیین یا جزم‌گرایی تغییرناپذیر تبدیل کرد.  ص ۲۷

ــ روشنفکران باید افرادی باشند که امتیاز ناسیونالیسم میهن‌پرستانه، تفکر جمعی و حس طبقاتی، نژادی یا جنسی را به زیر سؤال بکشند.

جهان‌شمول بودن یعنی پذیرش خطر برای فراتر رفتن از یقین‌های ساده‌یی که پیشینه، زبان و ملیت برای ما فراهم آورده‌اند و در بسیاری موارد مانع درک حقیقت دیگران می‌شوند. جهان‌شمول بودن هم‌چنین زمانی که مباحث سیاست خارجی و اجتماعی مطرح می‌شوند، معنی جست‌وجو و حمایت‌ کردن از یک معیار منحصر به‌فرد برای رفتار انسان را می‌رساند.

برای روشنفکر گیتی‌باور راستین، بتی وجود ندارد که پرستش کند و از او انتظار یک راهنمایی تزلزل‌ناپذیر داشته باشد.  ص ۲۸ 

ــ چهان بیش از همیشه از حرفه‌یی‌ها، کارشناسان، مشاوران و در یک کلام از روشنفکرانی که نقش اصلی‌شان خدمت به آمریت است و در عین حال سود فراوانی هم به کف می‌آورند، سرشار شده است.  ص ۲۹

ــ ویژه‌گی‌هایی را که من برای روشنفکر برمی‌شمرم، عبارت‌اند از: در تبعید و در حاشیه، آماتور و مؤلف زبانی که سعی می‌کند حقیقت را به قدرت بگوید.  ص ۳۰

ــ آمریت‌ها امکانات نایل شدن به هر تعبیری را از میان برده‌اند. وابسته نبودن تعمدی و آزادانه به این آمریت‌ها، از بسیاری جهات، یعنی ناتوانی اثرگذاری مستقیم در تغییر و دگرگونی؛ و متأسفانه حتا در مواقعی یعنی ظاهر شدن در نقش نظاره‌گری که شاهد شکنجه و آزاری است که در غیر این‌صورت به فراموشی سپرده می‌شود.  ص ۳۱

 

نقش روشنفکر

ــ آنتونیو گرامشی مارکسیست، عمل‌گرا، روزنامه‌نگار و یکی از فیلسوفان ارزشمند سیاسی ایتالیایی، بین سال‌های ۱۹۲۶ و ۱۹۳۷ در زندان موسولینی، در «یادداشت‌های زندان» ‌خود می‌نویسد: «بنابراین می‌توان گفت که جمله‌ی آدم‌ها روشنفکرند، ولی همه‌ی آن‌ها نقش روشنفکر را در جامعه ایفا نمی‌کنند».  ص ۳۵

ــ روشنفکران واقعی فقط زمانی خودشان را می‌یابند که به ترغیب و تحریک احساسات تند و شاید متافیزیکی و اصول بی‌غرضانه‌ی عدالت و حقیقت‌جویی درصدد انکار فساد، دفاع از ناتوانان و ستمبران و مبارزه با قدرت نامشروع و ستم‌پیشه برآیند.  ص ۳۸

ــ می‌توان چهره‌ی روشنفکر را به‌عنوان چهره‌یی مشخص یافت؛ کسی که قادر است در برابر قدرت حقیقت را به زبان بیاورد. ترشرویی سخنور و به‌نحو خارق‌العاده‌یی با جرأت و برآشفته که هیچ قدرت دنیوی در نزد وی آن‌قدر بزرگ و با نفوذ نیست که نتوان آن را مؤاخذه کرد و به انتقادش دست زد.  ص ۴۰

ــ هیچ انقلاب عظیمی در تاریخ معاصر بدون حضور روشنفکران به‌وقوع نپیوسته؛ هم‌چنین هیچ جنبش ضد انقلابی نیز بدون حضور روشنفکران پا نگرفته است. روشنفکران پدران و مادران و البته پسران، دختران و حتا برادرزادگان جنبش‌ها هستند.  ص ۴۲

ــ روشنفکر فردی است با یک قوه‌ی ذهنی وقف شده برای فهماندن، مجسم کردن و تبیین یک پیام، یک نظریه، یک رویه، فلسفه یا اندیشه ــ هم برای همگان و هم به همگان. چنین نقشی لبه‌ی تیزی هم دارد و روشنفکر، بدون آن‌که مولد پرسش‌های گیج‌کننده باشد، نمی‌تواند این نقش را بازی کند. در ارائه‌ی چنین نقشی، روشنفکر[به‌جای تولید آن‌ها] قطعاً با راست‌کیشی و جزم‌گرایی روبه‌رو خواهد شد. او نمی‌تواند چنین نقشی را بازی کند مگر آن‌که حکومت‌ها و مؤسسات نتوانند همکاری او را به‌آسانی جلب کنند. روشنفکر فردی است که علیت وجودی‌اش بازی کردن نقش نمایندگی همه‌ی آن مردم و موضوعاتی است که در جریان عادی، یا فراموشی‌شده یا مخفی نگه‌داشته شده‌اند.  ص ۴۳

ــ روشنفکر چهره‌یی متجلی است؛ کسی است که آشکارا نماینده‌ی نوعی دیدگاه است، کسی که علی‌رغم انواع موانع، خالق تجسم‌هایی ماهرانه برای اجتماع خود است. بحث من این است که روشنفکران افرادی‌اند با حرفه‌یی مربوط به هنر تجسم، خواه این هنر صحبت کردن باشد، خواه نوشتن، تدریس کردن و یا ظاهر شدن در صفحه‌ی تلویزیون. اهمیت چنین حرفه‌یی چندان است که از یک‌سو همگان آن را تشخیص می‌دهند و از سوی دیگر، هم تعهد و خطر و هم جسارت و آسیب‌پذیری را در بر می‌گیرد.  صص ۴۴ و ۴۵ 

ادامه دارد...