لازم شد بگویم که گاهی عمر یکی یا چندتای از این‌ها تا آخر عمر صرف مبارزه یا روشنگری بر سر ابتذال می‌شود. ابتذال در کلیتش، عادت کردن به هرچه که هست، هر وضعی که هست و تن دادن به وضع موجود تا حد عادت به زندگی گیاهی است. این عادت و تن دادن یا تسلیم شدن و زندگی با آن تا جایی پیش می‌رود که «آشنا»ی سایه‌به‌سایه‌ می‌شود. به‌همین خاطر، آشنازدایی از این عادت و تسلیم[ابتذال]، کاری بس سخت برای یک روشنفکر متعهد است؛ سخت‌تر از درافتادن با یک دیکتاتور که خودش مروج و وظیفه‌خور ابتذال است.

     ابتذال، پهنه‌یی وسیع دارد. از دروغ و شارلاتانیسم و لمپنیسم ضد اخلاق به‌عنوان یک فرهنگ گرفته تا بت‌پرستی، نژادپرستی، جنسیت‌پرستی، خان‌پرستی، شاه‌پرستی و رهبرپرستی که همگی آدمی را از آزادی و استقلال در اختیار، انتخاب و آگاهی تهی می‌کنند.

     روی دیگر این ابتذال، عوام‌زدگی و افتادن دنبال هیاهوهای پوچ و میان‌تهی است که معمولاً بساطش را دولت‌ها و نفع‌برندگان از این هیاهو پهن می‌کنند.

     روی دیگر این ابتذال، بی‌سوادی را سرمایه کردن و از آن نان خوردن است.

     روی دیگر این ابتذال ــ که ظاهر شیکی هم می‌تواند داشته باشد ــ این است که آدمی هویت انسانی‌اش را در موقعیت و مقام و کرسی و جاه‌طلبی می‌بیند. تو را به خدا به تاریخ پشت سرمان و همین الآن‌مان نگاه کن، ببین چقدر جنایت و آدم‌کشی و تباهی و استثمار و نابودی زندگی به‌خاطر ابتذال مقام و جاه‌طلبی رخ داده است! 

     روی دیگر این ابتذال ــ که از مهم‌ترین‌ها است ــ سلسله‌ی دیکتاتوری و اثرات آن بر ریز و درشت زندگی مردم است. باید بدانیم که اصلاً منشأ و سرچشمه‌ی ابتذال، دیکتاتوری است؛ چه سیاسی‌اش، چه مذهبی‌اش، چه ایدئولوژیکش. مبتذل اعظم این است. به‌اینجا که رسیدیم، این را هم اضافه کنم که بازیگران روی صحنه‌ و زمین این مبتذل اعظم و شرکت در سیرک‌ها و نمایشات آن، از قضا متهم‌ترین مروجان ابتذال هستند. 

      می‌بینی که جنگ با ابتذال، چه پهنه‌ی وسیعی دارد. به‌خاطر همین است که کار این جماعتی که اسم‌شان را جنگاوران فرهنگ گذاشته‌ایم، خیلی سخت است. سخت ولی به‌نظر من شکوه‌مند، ستایش‌انگیز. 

 

افزوده‌شده به سلسله مقاله‌ی «جنگاوران فرهنگ انسانی»

لینک این سلسله‌ مقاله‌ها:

https://yaddasht97.blogspot.com/2020/09/blog-post_25.html